شرح فرازهایى از دعاى افتتاح (2)
رمضان و «افتتاح»
دعاهاى فراوانى براى این ماه وارد شده است. تنها در كتاب «مفاتیح الجنان»، كه گلچینى از دعاهاى منقول از معصومین علیهم السلام است، دعاهاى بسیارى وارد شده است كه شاید ما در طول عمر خود موفق نگردیم، حتى براى یك بار، همه آنها را بخوانیم؛ چه رسد به دعاهاى دیگرى كه در كتابهاى بزرگ ادعیه، مانند «اقبال» سید بن طاووس و دیگر كتابهاى ادعیه نقل شده است؛ مثلاً، دعاهایى طولانى براى قرائت در بین نوافل ظهر و عصر ماه رمضان وارد شده است كه ما حتى به خواندن اصل آن نافله ها نیز كمتر موفق مىشویم تا چه رسد به دعاهاى آن. اگر گاهى نیز موفق شویم دعایى بخوانیم روح دعا یعنى حضور قلبى كه در هنگام خواندن دعا لازم است، در ما وجود ندارد.
یكى از دعاهاى بسیار مناسب و پرمحتوا، كه براى قرائت در شبهاى این ماه وارد شده، «دعاى افتتاح»1است. این دعا از مضامینى عالى برخوردار مىباشد و مطالب آن به گونه اى است كه به داعى مىآموزد كه در هنگام دعا، چه آدابى را باید رعایت كند و متوجه چه مسائلى باشد.
ستایش خدا، نقطه شروع
این دعاى شریف با حمد و ستایش الهى شروع مىشود:
اَللَّهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ …»
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم.
در این جهان پرهیاهو موانع بسیارى در سر راه توجه به خدا وجود دارد. با اینكه تنها راه سعادت انسان، بندگى خدا و پرستش اوست و سایر چیزها در حكم مقدمه این حقیقت است، ولى جاى بسى تأسف است كه غالب مردم از این واقعیت غافلاند؛ به همه چیز توجه دارند به جز خدا و آنچه تكامل و سعادت واقعى انسان را تأمین مىكند.
با رسیدن رمضان؛ موانع توجه به خدا كاهش مىیابد و زمینه لازم براى دعا و عبادت فراهم مىگردد در این بهار دعا و عبادت مشتاقان به یاد معبود خویش زمزمه سر مىدهند. و با تمام وجود او را مىخواهند و مىخوانند. حال در این بهار، كه خداوند زمینه هاى لازم براى دعا و عبادت را براى ما فراهم آورده است دعا را چگونه شروع كنیم؟ برترین سخنى كه مىتوان دعا را بدان شروع كرد ستایش خدا و حمد و ثنای اوست: اى خدایى كه همه چیز از توست؛ هر كه هر چه دارد تو به او عطا كرده اى. هر كس به هر كمالى رسیده به خواست تو بوده است. توفیق خواندن دعا را نیز تو باید عطا كنى. خدایا، دست ما را بگیر و به ما توفیق دعا مرحمت فرما. چه بسیار بندگانى كه در سراسر جهان از یاد تو غافلاند! پروردگارا، اگر دست ما را نگرفته بودى ما نیز در زمره غافلان بودیم. آنچه هست در پرتو توفیقات توست؛ «بِیَدِكَ الْخَیْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر» (1)
پس باید دعا را ابتدا با حمد و ستایش خدا شروع كرد كه توفیق توجّه به خود را به ما عطا فرموده است.
انتخاب راه صحیح و تأیید الهى
«وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِكَّ» ؛ تو با احسان خود، دیگران را به راه راست هدایت مىكنى و استوار میدارى.
اگر كسى توفیق یابد كه راه حق و صواب را بپیماید در واقع منّتى است كه خدا بر او نهاده و او را در این راه یارى رسانده است. این فراز از دعا اشاره دارد به اینكه گرچه انسان آزاد آفریده شده تا خود راه خوب و بد را انتخاب كند، ولى اگر راه صحیح را برگزید خدا او را تأیید مىكند. در حدیث قدسى آمده است:
«مَنْ تَقَرَّبَ اِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً» ؛(2)
هر كس یك وجب به من نزدیك شود من یك ذراع (= دو وجب) به او نزدیك مىشوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند كه هر كه راه او را انتخاب كند خدا او را تأیید مىنماید.
رحمت و غضب حكیمانه الهى
ممكن است این سؤال به ذهن خطور كند كه اگر خدا منبع همه خیرات و كمالات است و جز خیر و خوبى از او سر نمىزند پس چرا برخى بلاها و گرفتاریها و حتى عذابهاى اخروى نصیب بعضى از بندگان مىشود؟
حقیقت این است كه ما افعال الهى را با معیارها و مقیاسهایى كه ساخته و پرداخته ذهن و عقل ناقص مان مىسنجیم و انتظار داریم كه همانگونه كه ما فكر مىكنیم خدا با ما رفتار كند، در صورتى كه فكر و علم ما بسیار محدود و ناقص است؛
« وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّ قَلیلاً» (3)
و جز اندكى از علم به شما داده نشده است.
تمام افعال الهى براساس حكمت و بهترین نظام ممكن استوار است، و از چند و چون و كمّ و كیف آن بى اطلاع ایم. در جایى كه خدا باید نسبت به بندگان خود عطوفت و رأفت داشته باشد، آن قدر رئوف و مهربان است كه فوق آن تصور نمىشود؛ اما گاهى محلى براى رأفت و رحمت وجود ندارد. در آنجا عظمت، جبروت و كبریاى الهى متجلى است.
1. آل عمران /26
2.محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
3. اسراء /85
منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی
شرح فرازهایى از دعاى افتتاح (1)
اَلّلهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّكَ اَنْتَ اَرْحمُ الّراحمینَ فی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحمَةِ وَ اَشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوْضِعِ النَّكالِ و النَّقِمَةِ وَ اَعْظَمُ المُتَجَبَّرِینَ فی مَوْضِعِ الكْبریاءِ وَالْعَظَمَةِ. اَلّلهُمَّ اَذِنْتَ لی فی دُعائِكَ وَ مَسْئَلَتِكَ فَاسْمَعْ یا سَمیعُ مِدْحَتی وَاَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتی.
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم، در حالى كه تو با احسان خود، دیگران را در راه راست استوار میدارى و یقین دارم كه تو از همه مهربانان مهربانترى، در جاى بخشش و مهربانى و از همه كیفر دهندگان سخت گیرترى، در مقام عقاب و كیفر و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و كبریایى. پروردگارا، به من اجازه دادى تو را بخوانم و از تو بخواهم؛ پس اى خداى شنوا، سپاس مرا بپذیر واى خداى مهربان خواسته ام را اجابت كن و اى خداى آمرزنده، از لغزشم در گذر.
رمضان فرصتى گرانبها
زندگى به سرعت در گذر است و انسان توجه ندارد كه چه سرمایه اى را از دست مىدهد. گاهى كه موفق مىشود گذشته هاى خود را مرور كند مىبیند كه روزگارى از او گذشته، نیروهایى صرف كرده و تلاشهایى انجام داده است، ولى چیزى به دست نیاورده است.
در طول سال، پیوسته به دنبال به دست آوردن فرصتى هستیم تا درباره زندگى خود و آغاز و انجام آن بیندیشیم مسیرى را انتخاب كنیم كه زندگى ابدى را براى ما رقم زند؛ اما كمتر چنین فرصتى به دست مىآوریم. شاید بهترین اوقاتى كه مىتوان براى این منظور از آن استفاده كرد «ماه مبارك رمضان» باشد. همواره، به خود وعده مىدهیم تا ماه رمضان فرا رسد و بهتر از سایر اوقات به عبادت بپردازیم، از دنیا و دنیا پرستى تا حدى چشم بپوشیم و به سوى خدا برویم و بیندیشیم كه كیستیم، از كجا آمده ایم، به كجا مىرویم و در این سرا چه باید بكنیم.
سرانجام، انتظار پایان مىپذیرد و ماه رمضان از راه مىرسد، اما شیطان مىكوشد تا چون گذشته، انسان نتواند از این اوقات شریف و لحظات گران بها استفاده كند و به توفیقات الهى دست یابد. همه جا دست پیدا و پنهان او در كار است تا انگیزه انسان به اغراض نفسانى و دنیوى آلوده شود و دعا، مناجات و عبادت او با سنگینى و كسالت توأم گردد و حال راز و نیاز از او سلب شود. در این كشمكش و تضاد بین عوامل الهى و عوامل نفسانى و شیطانى، انسان باید از خدا توفیق بخواهد و فرصتهاى پیش آمده را مغتنم بشمرد و عبادت و دعا را به اوقات دیگر موكول نكند. باید تلاش نماید هر قدر كه ممكن است گامى مثبت در مسیر تكامل خود بردارد و به خدا نزدیك شود. یكى از اعمالى كه در ماه مبارك رمضان
بسیار به آن سفارش شده و این ماه بهار آن است، دعا و مناجات است. رمضان و دعا پیوندى ناگسستنى با یكدیگر دارند.
چگونه رمضان را غنیمت بشماریم؟
براى اینكه بهتر بتوانیم از اوقات این ماه پربركت استفاده كنیم، ابتدا، باید از خود دعا كمك بگیریم؛ یعنى باید از خدا بخواهیم كه به ما توفیق راز و نیاز عطا فرماید البته ما نیز باید در حد توان خود تلاش كنیم تا حال عبادت و توفیق آن را به دست آوریم؛ سعى كنیم در این ماه قدرى از كارهاى روزانه كم كنیم و بخشى از وقت خود را به دعا و عبادت اختصاص دهیم. باید در وضع خواب و خوراك دقت كنیم؛ خواب و خوراك ما به گونه اى نباشد كه موجب كسالت و سنگینى شود. باید برنامه غذایى خود را به گونه اى تنظیم نماییم كه بتوانیم روزه بگیریم و در عین حال، به انجام وظایف ماه رمضان و عبادت نیزموفق گردیم. مصرف غذاى مورد نیاز غیر از پرخورى است؛ اوقات خواب را نیز باید به گونه اى تنظیم نماییم كه در وقت عبادت، نشاط داشته باشیم، نه اینكه كار مستمر روزانه در جاى خود باشد و توقع داشته باشیم كه در عبادت سحر نیز حالى داشته باشیم.
توجه به حقیقت دعا
مناسب است قبل از خواندن دعا اندكى فكر كنیم كه كیستیم، مىخواهیم با چه كسى روبرو بشویم، دعا یعنى چه. این چه مقام ارزشمندى است كه انسان به تكلم و راز و نیاز با خداى خود موفق شود! لازم است در مضامین
دعا دقت كنیم و دست كم، پیش از خواندن دعا، در ترجمه فارسى آن تأمّل نماییم تا از مضامین آنچه مىخوانیم اجمالا آگاه باشیم و صرفا تلفظ مشتى الفاظ عربى نباشد، به طورى كه نفهمیم چه مىگوییم و چه مىخوانیم. در دعاهایى كه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، مضامین عالى و بلندى نهفته است كه اگر حال دعا و مناجات نیز مطرح نباشد مطالعه آنها بسیار ارزنده است. بنابراین، بجاست كسانى كه با زبان عربى آشنایى ندارند پیش از شروع به خواندن دعا، بخصوص دعاهایى كه براى این ماه وارد شده است، ترجمه فارسى آن را مطالعه كنند و از مضامین آن مطلع گردند.
اندیشیدن در محتواى دعا، پیش از خواندن آن، موجب مىگردد كه بهتر بتوانیم از آن استفاده كنیم. استفاده از دعا نسبت به افراد گوناگون داراى چنان اختلاف مراتبى است كه براى ما قابل درك نیست. دعایى كه صرف خواندن الفاظ باشد و حداكثر تلفظ صحیح حروف آن مراعات شود با دعایى كه به مضامین آن نیز توجه مىشود و حال انسان هم در هنگام دعا مساعد باشد بسیار متفاوت است، آنچنان كه قابل توصیف نیست. چه بسا، دو نفر دعایى را مىخوانند و هر دو آداب ظاهرى آن، مانند با وضو بودن، روبه قبله نشستن، مؤدّب بودن و امثال آن، را رعایت مىكنند، ولى استفاده اى كه این دو از دعا مىبرند ممكن است چنان متفاوت باشد كه ما نتوانیم اختلاف آن را تصور كنیم. پس استفاده از دعا به حال انسان و توجهات قلبى او نسبت به خداى متعال و صفات او، بخصوص صفاتى كه در دعا به آنها اشاره شده، بستگى دارد.
فرازهایی از صلوات شعبانیه
صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) که مستحب است در ماه شعبان، هر روز هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده شود. مضمون اصلی این صلوات بیان جایگاه اهل بیت(ع) و تأکید بر ولایت ایشان است. حجت الاسلام جاودان در این گفتار به شرح و بسط فرازهایی از صلوات شعبانیه پرداخته است.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
صلوات شعبانیه
صلواتی که روزهای ماه شعبان هست، یک دعای خیلی خوبی است. سر ظهر روزهای ماه شعبان یک صلوات وارد است. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم. شَجَرة النُّبُوَه وَ مَوضِعِ الرِّسالة وَ مُختَلَفِ المَلائِکة وَ مَعدَن العِلم. این چیز خیلی خوبی است. بخوانید. معمولا در مساجد در نماز جماعت ها این خوانده می شود. بین نماز ظهر و عصر خوانده می شود. البته بهتر است آدم قبل از نماز بخواند. یعنی اول وقت بخواند. حالا به آن کار ندارم. یک بخشش این است. بعد از اینکه صلوات می فرستد می فرماید وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. می خواستیم این را عرض کنیم. وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. وَ لا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک خدایا قلب مرا به اطاعت خودت آبادان کن. قلب مرا آبادان کن.
مهندسی عمران داریم دیگر. یکی از انواع مهندسی، مهندسی عمران است. وَاعمُر قَلبِی یعنی عمران کن، آبادان کن. قلب مرا به اطاعت خودت. و مرا به گناه خار نکن. حرف خیلی قشنگی است. و خاصیت اطاعت خدا این است که قلب آدم آبادان می شود. قلب آبادان می شود، یعنی چه؟ همین چیزهایی بود که در روزها و هفته های گذشته بحثش را کرده بودیم. اگر یادتان باشد، روایت از حضرت صادق علیه السلام است. چندین بار هم برایتان خواندیم. این را هم یک مقدار بحث کردیم. فرمود إنَّ اللهَ خَلَقَ قُلُوبِ المُومِنین مُبهَمَهً عَلَی الإیمان. إنَّ اللهَ خَلَقَ قُلُوبِ المُومِنین. مومن است. ایمان دارد. اما اول کار است. اول کار است و هنوز ایمانش ظهور و بروز و شفافیت پیدا نکرده است. خب اگر شفاف و روشن بشود و اگر این قلب مبهم باز شود و به قلب شفاف و آشکار تبدیل شود، چه می شود؟ این را عرض کرده بودم. آدم آثار این ایمان را خواهد دید. آثار ایمان دو تا چیز اساسی است. یکی فهم است. یک فهم هایی را ما نداریم. ببخشید. من ندارم. یک فهم هایی را من ندارم. بعد از اینکه آن ایمان از ابهام درآمد، وضوح و آشکاری یافت و بفرمایید قوت یافت، آن فهم پیدا می شود.
نماز جزء مسلّمات دین
یک آقای بزرگواری که مرد بسیار پاکیزه و بزرگواری از علماست، گفته بود من یک مدتی یک کارهایی را می کردم و یواش یواش پشت دیوار را می دیدم. مثلا از این چیزها. بعد از یک مدتی، یک صدایی به من گفت که نماز مال اینهایی است که پایین هستند. آدمی که یک ذره درجه ایمانش بالا می رود، باید دیگر نماز را ترک کند. خب اینکه نمی شود که. نماز جزء مسلّمات دین است. تجربه خوبی است که شیطان چجور آدم را گول می زند. نماز جزء مسلّمات دین است. شک و شبهه ای نیست که. حاج آقای حق شناس می فرمودند روایت پشت کتابی. روایت پشت کتابی که نیست. قرآن پر نماز است. کتاب های درجه اول حدیث ما پر نماز است. این چیزی نیست که بشود کنار گذاشت. نه من این حرفت را گوش نمی دهم. گفت که همه این حالت هایت از تو گرفته می شود. گرفته شود به جهنم. شما نماز می خوانی که حال پیدا کنی؟ اینطوری می شود. آن وقت شیطان آدم را می برد. نماز که برای حال نیست. من وظیفه ام است نماز بخوانم. وظیفه ام است بکوشم نماز بهتر بخوانم. وظیفه ام است بکوشم نمازم را با توجه بخوانم. یادتان هست؟ اول نماز چه بود؟ صحیح بخوانم. این را هم آدم باید هر هفته بگوید که چجور می شود نماز آدم صحیح باشد. اول باید تقلیدش صحیح باشد. اگر تقلید صحیح نداشته باشی، ممکن است نمازت خراب بشود. یک. بعد از اینکه من تقلیدم صحیح است، رساله مرجعم را باز می کنم و دقیق مسائل وضو را می خوانم که یاد بگیرم. مسائل غسل را می خوانم که یاد بگیرم. بعد باید حمد و سوره ام صحیح باشد. مسائل رکوع و سجود و نیت و تکبیر را می خوانیم که یک نماز صحیح بخوانیم. بعد از اینکه نماز صحیح خواندیم، بعد چکار کنیم آقا؟ باید اول وقت بخوانم. این نماز درست می شود. خب من باید این کارها را بکنم. بعد هم می کوشم برای اینکه در نماز حواسم جمع باشد.
الان ما با چندین نفر از دوستان در مورد نماز صحبت می کردیم. می گوید حواسم در نماز جمع نیست. خب چشمت را جمع کن. اگر من چشمم را جمع کنم، اگر چشمم را جمع کنم، نمازم جمع می شود. اگر بتوانم صد در صد جمع کنم، بدان صد در صد نمازت جمع می شود. یادتان هست درمورد نماز چه عرض کردیم؟ عبارتش را خواندم که یادتان بماند. الصَّلاةُ میزانٌ. نماز میزان است. وزن من در نمازم معلوم می شود. یک گرم است. قیمت من در نمازم معلوم می شود. من چقدر قیمت دارم؟ خیلی از اوقات پیش می آید که ما دعا می کنیم و حاجت داریم. خب چرا حاجت من نمی شود؟ برآورده نمی شود؟ خیلی دعا می کنم. چرا نمی شود؟ خب اگر آدم قیمت داشت، یک بار دعا می کرد، می شد. عرض کردم قیمت آدم در نمازش معلوم می شود. وزن ایمانی آدم در نمازش معلوم می شود. وزن اخلاقی آدم در نمازش معلوم می شود. وزن دینی آدم در نماز معلوم می شود. وزن و ارزش و قیمت آدم پیش خدا در نمازش معلوم می شود. حالا شما نمازت را بررسی کن. همه مان کاملا می فهمیم. می فهمیم چجوری نماز می خوانیم. معلوم می شود.
مراقبت
خب من چکار کنم که درست شود؟ همان که عرض کردم. خب مراقب چشمت باش. مراقب گوشت باش. مراقب حرفی که می زنی باش. مراقب غذایی که می خوری باش. یک وقت می بینی آدم دو تا لقمه زیاد خورد و نماز صبحش دیر شد. نماز شبش قضا شد. یک حرفی زدی، نماز صبحت قضا شد. می شود. اگر آدم مواظب باشد، نمازش درست می شود. نماز درست شد یعنی چه؟ یعنی شخصیت شما درست شده که نمازت درست است. خب. چه عرض می کردیم؟ وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. با طاعت تو، با طاعت خودت قلب من را آبادان کن. می خواستیم این آبادان کن را عرض کنیم. حرف هایی بود که قبلا هم گفتیم. فرمود که خدای تبارک و تعالی قلب مومنین را.. . ایمان دارند. بنابراین قلب شان نور دارد. چون ایمان یک نور است. این قلب نور دارد. اما کم است نمی تواند راه را نشان بدهد. البته آن هم به اندازه خودش راه نشان می دهد. یک وقت آدم در صد روز از عمرش یک جایی را می فهمد. یک وقت هر روز عمرش می فهمد چکار کند. یک وقت هر لحظه به لحظه عمرش می فهمد که چکار کند. بستگی دارد به ایمانش که نوری است در قلبش. آن نوری که در قلبش است نشان می دهد که این کار را بکند یا نکند. با این آقا رفیق باشد یا نباشد. این کلاس را برود یا نرود. این مدرسه برود یا نرود. این رشته را انتخاب کند یا نکند. همه ذره ذره ها را به آدم نشان می دهد. خب. فرمودند خب اولش اندک است. این نور اندک است. به اصطلاحی که اینجا فرمایش فرمودند مُبهَمَهً عَلَی الإیمان. بعد حالا عبارت بعدش. فَإذا أرادَ إستِنارهَ ما فیها. اگر خدای متعال خواست که این نور اندک و مبهم روشن شود و همه راه را روشن کند. اگر خدا خواست. چرا خدا خواست؟ به چه دلیل؟ بی دلیل می شود؟ نمی شود دیگر. کار خدا که بی دلیل نیست. همه کارهایش روی حکمت است. چرا خواست؟ این زحمت کشیده بود. زحمت کشیدن یعنی چه؟ یعنی از خودش مراقبت کرد. از خودش مراقبت کرد. همین طور آزاد و بَلبَشو عمل نکرد. یلخی عمل نکرد.
آزادی
امروز در دنیا بالاترین درجه ای که در علم سیاست به آن رسیده اند آزادی است. به آزادی رسیده اند. بالاترین مرتبه ای که در علم سیاست به آن رسیده اند آزادی است. آزادی یعنی چه؟ هر کاری می خواهی بکن. فقط مراقب باش که مثلا به همسایه ات لطمه ای نزنی. مثلا ماشینت را نزنی به ماشین کسی که دارد پهلوی دست تو راه می رود. بعد هر کاری دلت خواست بکن. ما این هرکاری را نداریم. درست مخالف آن چیزی است که دین ما می گوید.
دین ما آزادی نمی گوید. مقید بودن می گوید. آدم به چه مقید باشد؟ به دستورات عقلش. قید آدم، عقل آدم است. یادتان هست؟ گفتیم پنج تا حاکم داریم. بگو. اول حکومت طبیعت است. ثانیا عادت است. بعد عرف و بعد عقل و بعد شرع. همه آن چیزهای قبلی، مثلا طبیعت شما طبق احکام عقلت عمل می کند. آن دوستمان مثال می زد. مثلا می گفت من فلان غذا را خیلی دوست دارم. مثلا می گفت من خیلی موز دوست دارم. سی تا موز بخورم. خب نمی شود. نمی شود. طبیعت می گوید. هی بخور بخور بخور می گوید. اما نمی تواند. عقل آدم اجازه نمی دهد. ببینید قید دارد. اگر طبیعت در قید و بند و در چهارچوب عقل است، عیب ندارد. در چهارچوب دین عیب ندارد. خب من نمی توانم به مال مردم دست بزنم. مال مردم را یک ذره اش را هم نمی توانم. می گوید مال خودت را. خب نمی توانی پنج تا موز بخوری. پنج تا موز اذیتت می کند. معده ات را خراب می کند. آدم خیلی جوان باشد و نوجوان باشد، می گذراند. اما همان باعث می شود که یواش یواش در طول زمان معده اش عیب پیدا کند. اگر آدم از زمان جوانی مزاج خودش را با حساب و کتاب استفاده کرده باشد.
من یادم هست که می خواستم یک چیزی بنویسم. بلافاصله بعد از ناهار می آمدم می نشستم به مطالعه و به نوشتن. و بعد از شام. خب مثلا قبل از نماز و ناهار که مثلا مدرسه بودیم. حالا بعد از نماز و ناهار می توانم یک کمی مطالعه کنم. بعد از شام می نشستم به مطالعه. ثمره اش این شد که عینکی شدم. خیلی هم طول نکشید. فکر می کنم دو سه ماه. بعد دیدم دور را درست نمی بینم. خب اگر درست از چشمت استفاده کنی، کاملا به آخر عمر می رساند. نباید چشم آدم عیب پیدا کند و عینک بزند. چرا؟ چه لزومی دارد؟ اگر شما درست عمل کنید، لزومی ندارد که مدام به دندانسازی بروید. می گویند اینگونه غذا بخور. مثلا اینگونه مسواک بزن. اینگونه. اینگونه. اینگونه. خب اگر طبق دستورش عمل کنیم، این طبیعت خراب نمی شود. اگر آدم طبق دستور عقل عمل کند، طبیعت خراب نمی شود. معده اش خراب نمی شود. چشمش خراب نمی شود. اعصابش خراب نمی شود. و الی آخر. حالا داشتیم این را عرض می کردیم. فَإذا أرادَ إستِنارةَ ما فیها. وقتی خدای متعال می خواهد که این دل آنطور که بایست روشن شود، اگر یادتان باشد در آن حدیث دیگر فرموده بود که در قلبش مصابیح و چراغ ها روشن می کند. چراغ ها. چراغ ها. همه راه زندگی ات را می بینی. همه راه زندگی ات را می فهمی درستش چیست. آدم حالا این را نمی فهمد. وقتی از این عالم برود می فهمد که در طول عمر هفتاد هشتاد ساله اش، نصفش را اشتباه رفته بوده. نتیجه اش یعنی چه؟ یعنی نصف عمرت حرام شد. با سرمایه ات بود. سرمایه اصلی زندگی من است. همه سرمایه من فقط همین زندگی و عمر من است. خب من نصفش را حرام کردم. نصف سرمایه ام حرام شده. خب اگر نصف سرمایه حرام شده باشد، آن نصفه دیگر را به اندازه کافی استفاده نکردم. داشتم اینها را درست می کردم. خرابی های اینجا را درست می کردم. این را عرض کردم. آدم اینجا این را نمی فهمد، مگر اینکه به آن عالم برود. خب. وقتی خدای متعال خواست که این دل روشن شود، بعد می فرماید، فَتَحَها بالحِکمَة. با حکمت آن را باز می کند. آنجا فرمودند، قلب مفتوح. اگر یادتان باشد، فرمودند قلب مفتوح. یک نوع قلب، قلبی است که باز است. چگونه باز می شود؟ با حکمت باز می شود. آدم چیز می فهمد. ثمره عمر
یک آقای بزرگواری یک کتاب دارد. از بزرگان علمای شیعه است. خیلی مرد بزرگی بوده. حالا من می خواهم به زبان خودم عرض کنم. ایشان می فرماید آن چیزهایی که من می فهمم و آن چیزهایی که دانستم را اگر بخواهیم در کتاب بنویسیم صد هزار جلد می شود. صد هزار جلد چیست؟ اگر بخواهیم آن چیزهایی که بنده می فهمم را بنویسیم دو صفحه بیشتر نمی شود. ثمره یک عمر زحمت کشیدن دو صفحه شد. فهم آدم اندازه ندارد. راهش این است که آدم مراقب خودش باشد. مراقب چشمش باشد. مراقب گوشش باشد. مراقب زبانش باشد. هر حرفی نزند. هر چیزی گوش ندهد. هرچیزی را نگاه نکند. آن فهم پاکدامنی می آورد. فَتَحَها بالحِکمَة. خدا آن حکمت را فقط در فرض پاکدامنی به آدم می دهد. خب؟ وَ زَرَعَها بِالعِلم. آن را با علم زراعت می کند. یعنی در دل شما بذر علم می کارد. این در به حکمت باز می شود. یک مزرعه بزرگی است. درونش علم می کارند. اگر آدم یک ذره اش را چشیده بودها، یک ذره. اگر یک ذره را چشیده بود. بعد این قسمت مهم تر است که حالا می خواهیم از آن صلوات هم استفاده کنیم.
می فرماید وَالقَیِّمُ عَلَیها رَبُّ العالَمین. آن کسی که متصدی زراعت علم در دل مومن است، آن که متصدی زراعت علم و باز کردن این قلب به حکمت است، آن خدای رب العالمین است. اگر یادتان باشد، بعد از وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک وَلا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک چیست؟ وَارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلیهِ مِن رزقک، بِما وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِک وَ نَشَرتَ عَلَیَّ مِن عدلِک. و أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک. این همان است. آدم دیگر یک قیّم و یک بالاسر پیدا می کند. این بالاسرش مهربان ترین مربی عالم است. اگر آدم مربی مهربان داشته باشد که دانا باشد. دانا باشد و مهربان باشد، با آدم چطور رفتار می کند؟ بهترین صورتی که ممکن است. آدم یک پدر و مادر مهربان و آگاه داشته باشد، یعنی همه فوت و فن تربیت را بلد هستند و مهربان هم هستند، درجه یک مهربان اند، قاعدتا معمولا مهربانی پدر و مادر درجه یک است. بالاترین مهربانی هاست. اگر این مهربان بهترین آگاهی های لازم را هم داشته باشد، با آدم چجور رفتار می کند؟ به بهترین صورت رفتار می کند و به بهترین صورت آدم را تربیت می کند. حالا اینجا می فرماید وَالقَیِّمُ عَلَیها رَبُّ العالَمین. آن کسی که متصدی تربیت شما می شود. حالا می توانیم عوضش کنیم و بگوییم متصدی تربیت دل شما و قلب شما می شود. چون شما همان قلبت هستی. نه هیکلت. اگر متصدی و عهده دار تربیت آدم خدای رب العالمین باشد که مهربان ترین است و ارحم الراحمین است، یعنی از همه مهربان ها، مهربان تر است. از همه دانایان، داناتر است. پس این به بهترین صورت بنده اش را تربیت می کند.
باز عرض کردیم چطور می شود که اینگونه می شود؟ آنجا گفتم. وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک وَلا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک وَارزُقنی مُواساةَ. می گویند خدایا روزی کن که من با آن کسانی که رزق و روزی شان اندک است، مواسات کنم. من آنچه که دارم را با آنها تقسیم کنم. حالا این هم چیز مهمی است. چه کسی مرد است که تقسیم کند. آنچه که دارد را با فقرا تقسیم کند. این یک مطلب خیلی مهمی است.
یک وقت هایی برایتان گفته ام. ما در قم خدمت یک آقایی رسیدیم. ایشان اصالتا شیرازی بود. شیراز را رها کرده بود و به قم آمده بود. در واقع پناه آورده بود به قم. ظاهرا علتش هم همین بود که ایشان جزء شاگردان مرحوم آقای نجابت بود. آقای نجابت شاگرد آقای انصاری بود. خب. اما کار کرده بودها. ایشان گفت آقای نجابت اصلا هیچ دستوری نمی داد. هیچ چیز به ما نمی گفت. اما ما بیچاره می شدیم از بس که خودش داشت عمل می کرد. این لباس امروز تنش بود، فردا تن دیگری بود. یک روز بیشتر لباس تنش نمی ماند. حالا مثال است ها. می کوشید. نداشت. چیزی نداشت. اما برای مردم به این در و آن در می زد. از آبرویش استفاده می کرد. قرض می گرفت. قرض می گرفت. برای اینکه کار یک نفر را راه بیندازد، دو سه روز مانده بود و هنوز هم هیچ خبری نشده بود. بروید یک پولی درست کنید. مثلا به نظرم آن وقت پانصد هزار تومان بود. آن وقت قاعدتا پانصد هزار تومان زیاد بود. مثلا بیست سال پیش یا بیشتر بود. سال ها آقای نجابت در همین محله ما بوده و ما نمی دانستیم. سال ها بوده ها. یک آقای دیگری هم اینجا بود. حالا. آن هم مرد بزرگی بود. من یک مرتبه خدمتش رفتم. آدم توفیق نداشته باشد.
خب گفت اصلا به ما هیچ چیز نمی گفت. اما خودش می کرد. ما به جان می آمدیم از بس که او داشت کار می کرد. آهان داشتم عرض می کردم. گفت پانصد یا سیصد هزار تومان. یک همچین عددهایی تهیه کنید. خب ما این طرف و آن طرف رفتیم و یک دویست سیصد هزار تومانی جمع کردیم و سه روز بعد آن نفر آمد. آن فقیری که مشکل سخت و جدی داشت آمد و بعد ایشان این پول را به او داد. چرا این را گفتم؟ مواسات. آنها می دانند. آنها که یک ذره چیزفهم شدند می دانند که گذشت مالی چقدر برای آدم خوب است. برای آدم خوب است. یک روزی می خواهند همه اینها را از من بکنند دیگر. اگر خودت از دلت کندی، کنده ای. اگر نکندی، می کَنند. خب چه عرض می کردیم؟ أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک. وقتی شما زحمت کشیدی و کوشیدی، زیر سایه می روی. أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک یعنی چه؟ خدایا مرا زیر سایه خودت زنده بدار. این بالاترین مرتبه آدم است. اگر آدم به اینجا برسد، دیگر نجات یافته. دیگر دست هیچ شیطانی به او نمی رسد. دست حضرت ملک الموت به او می رسد؟ نمی رسد. زورش به این نمی رسد. زور هیچ بلایی به این آدم نمی رسد. زور هیچ ظالمی به این آدم نمی رسد. نمی رسد. [اما گاهی بلا را] خودش انتخاب می کندها. آن حسابش جداست. مثل داستان امام حسین علیه السلام. خودش کربلا را به پا کرده است دیگر. اگرنه هیچ کس زورش به ایشان نمی رسید. آن حدیث دیگر را هم باز قبلا برایتان خوانده بودیم. فرمودند دو مومن داریم. یک مومنی است که وفای به شرط کرده است.
شرط بندگی
در آیه 60 سوره مبارکه یس می فرماید: ألَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ باید مرا بندگی کنید. خدای متعال یک چنین شرطی را کرده. هرکس به این شرط وفا کرد، آن بود که فرمودند. فرمودند به مقدار زحمتی که کشیده می تواند شفاعت کند. داستان حضرت اویس قرنی سلام الله علیه را برایتان عرض کردم. روایات ما می گوید که به اندازه دو قبیله ربیعه و مُضَر، اصطلاحشان این است. اصطلاح است. عرب تقسیم می شود به دو قبیله ربیعه و مضر. دو دسته اند. آنهایی که در دانشگاه درس خوانده اند و تاریخ اسلام خوانده اند، آنجا قحطان و عدنان گفته شده. دو تا قبیله است. قحطان و عدنان. الان چند میلیون نفرند؟ از آن زمانی که اسلام آمده تا امروز چقدر عرب بوده؟ اینها را شفاعت می کند. یک عرب بیابانی. احتمالا چوپان بوده. می دانید دیگر. یک بار هم پیغمبر را ندیده بوده. فقط حرف گوش کن بوده. یادتان هست دیگر. حرف گوش کن بوده.
یک داستان برایتان عرض کنم. مرحوم آقای حاج مقدس رضوان الله علیه با یک دسته جمعیتی به کربلا مشرف شدند. مثلا زمان ما ده روزی می روند. حالا آن زمان هم یک جوری بوده. نمی دانم چجور بوده. در هرصورت پاسپورت یا به اصطلاح قدیمی ها گذرنامه شان تا روز هشتم محرم بود. همه رفقا رفتند یک چیزی گفتند که دو روز دیگر تا روز عاشورا را هم بمانند و روز یازدهم برگردند. ایشان گفتند دروغ حرام است. زیارت مستحب است. درست است؟ دروغ حرام است. زیارت مستحب است. روز هشتم سوار شد و برگشت. همه رفقا هم رفتند آن دروغ را گفتند و ماندند. ثواب دو روز دیگر را ببرند. حالا مثال است ها. ممکن است یک راه حل دیگری هم داشته باشد. اما شاید هم ایشان می خواست به آنها نشان بدهد. بفهمید. حرف گوش کنی نتیجه دارد.
اویس قرن
داستان اویس قرن هم همین است دیگر. مادرش گفته بود وقتی به محضر رسول خدا رفتی، غروب دیگر بیا. حالا آن روزی که ایشان رسیده، رسول خدا تشریف نداشتند. بعد از غروب آمدند. ایشان هم تا غروب که مادر اجازه داده بود ماند و بعد حرکت کرد و آمد. پیغمبر را ندیده برگشت. ایشان امیرالمومنین را زیارت کرد. ظاهرا در جنگ نهروان بود. امیرالمومنین فرمودند که امروز هزار نفر بر مرگ با من بیعت می کنند. عبدالله بن عباس که پسر عموی امیرالمومنین بود، گفت آخر چرا عدد می گویید. حالا یک وقت نشد. بله؟ خب یک وقت نشد. بعد ما چجوری دربیاوریم و درستش کنیم. اتفاقا آمدند و آمدند و نهصد و نود و نه نفر شدند و دیگر کسی نیامد. گفت آخر مگر مجبوری اینگونه حرف بزنی؟ یکی دو ساعت گذشت و دیدند یک عربی دارد از بیابان می آید. آمد جلو. بنظرم شاید امیرالمومنین فرمودند و نشانی دادند که این کیست. اویس قرن بود. لذا ایشان جزء صحابه پیغمبر حساب نمی شود. جزء تابعین است. تابعی کسی است که صحابه را دیده و پیغمبر را ندیده. ایشان جزء تابعین است. آنجا با امیرالمومنین بیعت کرد. در همان جنگ هم شهید شد. به اعلا علیین رفت. پیغمبر را زیارت هم نکرده بود. اما حرف گوش کن بود. ما این را نداریم. آن آقایان رفته بودند خدمت آقای معلم. گاهی دستور بدهید. گفت شماها اجتهاد می کنید. یک دستور را عمل می کنید و یکی را می گویید اینطوری است و آنطوری است و عمل نمی کنید. این به نتیجه نمی رسد.
سخنرانی آیت الله جاودان؛ فرازهایی از صلوات شعبانیه
آداب مــــاه مبـــــــــارک رمضـــــــــــــــان
«رَمَضانُ تَجَلّی وَ ابْتَسَمَ…»
رمضان تجلی کرد و تبسم نمود…
نمی دانم مصرع دوم این بیت شعر عربی چیست، اما همین مصرع زیبا و دلنواز معمولا در ابتدای ماه مبارک به ذهنم می اید و تا مدتی ورد زبانم می شود…
آری رمضان هم رسید. الحق و الانصاف در عالم تشیع، این ماه، شاهکاری بی نظیر است، زیرا همة عادات و روزمرگی ها را حتّی در بی تفاوت ترین افراد به هم می زند. شاید بتوان گفت ماه رمضان، بهانه ای است برای تجلی بخشایشگری خداوند! سیلی خروشان به راه می افتد تا به تشنگان و دورافتادگان از آب معرفت و رحمت، حداقل جرعه ای برسد و خوشا به حال آنان که غرقة این بحرند. خدایا! به حق پاکان درگاهت، آن چه در این ماه، نصیب بهترین بندگانت می نمایی، به ما هم عنایت بفرما!
در عبادات و اعمال خاص این ماه، باید اولا به این نکتة مهم توجه داشت که به فرمودة علمای اخلاق، عبادات، غذای روحند و همچون غذای صبح باید رعایت حالات و نیازمندی ها و کم و کیف آن را کرد. یعنی در مجموع، در برابر عبادات باید با برنامه عمل کرد؛ خصوصا در این ماه که بسیاری اعمال عادی، رنگ عبادی به خود می گیرند و عبادت سنگینی همچون یک ماه روزه به شکل واجب به برنامة عبادی افراد افزوده می شود. به همین خاطر نباید به نحوی رفتار کرد که اواخر ماه، حالت ملالت و خستگی عارض شود و لحظه شماری برای رسیدن عید فطر پیش بیاید و این نکتة بسیار مهمی است. حضرت علی(علیه السلام) در روایتی می فرماید: «عبادت را بر نفس خود تحمیل نکن.» و این یعنی، اول حال روحی خود را مساعدت کن و بعد به عبادت بپرداز…
اما آداب این ماه:
1. شکر نعمت
باید همواره در طول ماه مبارک، لطف خداوند در درک این ماه را به خاطر داشت و با سجدة شکر و یا ذکر «الحمد لله رب العالمین»، شکر این نعمت را به جا آورد. این امر مهم که البته مورد غفلت بسیاری است موجب کسب توفیقات بیشتر خواهد بود و به فرمودة قرآن: «لَإن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم».
2. قرآن
چنان که بارها شنیده ایم، این ماه، بهار قرآن است. یعنی باید در این ماه، شاهد شکوفایی قرآن در جانمان باشیم. گام اول در جهت درک قرآن، توجه به معنای ایات است. بسیار مناسب است در این ماه، یک ختم قرآن با معنی داشته باشیم، یعنی قبل از خواندن هر چند ایه، اول معنای آن را بخوانیم و بعد خود ایه را. اگر این کار بعد از ماه مبارک هم با تأمل و دقت بیشتری انجام شود، به زودی شاهد آثار و نتایج فوق العادة آن در جانمان خواهیم بود، ان شاء الله.
البته می توان قرائت قرآن در ماه مبارک را به دو بخش تقسیم کرد. یک بخش به همان صورت که ذکر شد و بخش دیگر، قرائت معمولی ایات که از مهم ترین اعمال این ماه است و در تصفیة قلب، بسیار مؤثر است. رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «این قلب ها زنگ می زند، همان گونه که آهن زنگ می زند.» سئوال شد: «جلا و صیقل آن به چیست؟» حضرت فرمودند: «تلاوت قرآن و یاد مرگ.»
شاید خوب باشد بدانیم برخی از ائمه علیهم السلام در طول ماه رمضان، حدود چهل ختم قرآن می نمودند و حتی برخی علما نظیر علامة امینی و امام راحل نیز در طول این ماه، حدود پانزده ختم قرآن داشتند.
3. نماز
در طول این ماه، نمازهای مستحبی فراوانی در ساعات مختلف نقل شده، اما نکتة مورد غفلت، این است که برخی از این نمازها، بر اساس یک نظام مشخص تعیین شده تا در طول ماه به هزار رکعت برسد. این عمل بسیار مهم که معمولا انجام نمی شود، در کتب بسیاری از علما نقل شده و مورد سفارش است. اما کیفیت انجام آن، در دهة اول و دوم، یعنی از شب اول(شبی که فردای آن، روز اول ماه است) تا شب بیستم، هر شب بیست رکعت(ده نماز دو رکعتی)، هشت رکعت بعد از نماز مغرب و دوازده رکعت بعد از نماز عشاء. در دهة آخر ماه هم، هر شب سی رکعت،(هشت رکعت بعد از نماز مغرب و 22 رکعت بعد از نماز عشاء.)
در مجموع هفتصد رکعت، به علاوة سیصد رکعت هم در شب های قدر(هر شب صد رکعت) که جزو اعمال شب های قدر ذکر شده است.
البته در نمازهای مستحبی، خواندن سوره و قنوت لازم نیست و حتی می توان در هنگام راه رفتن و انجام کارهای دیگر، بدون رعایت قبله، آن را به جا آورد. در هر حال، از این عمل مورد سفارش بزرگان نباید غافل شد.
4. دعا
برای اوقات مختلف این ماه، اعم از شب ها و روزها و نیز بعد از نمازها و… ادعیة مختلفی وارد شده که معمولا خوانده می شود، اما در این بین، از دو دعا نباید غفلت کرد. یکی دعای افتتاح که علاوه بر مضامین عالی و بلندش، همانند دعای ندبه، سرشار از ذکر مولایمان حضرت حجت (ارواحنافداه) و شکوه از دوری از آن حضرت است و به نوعی استفاده از فرصت ناب شب های رمضان است برای برآورده شدن دعای فرج آن حضرت. خوب است عاشقان آن حضرت، این حلقة وصل شبانه با آن حضرت را از دست ندهند.
دعای دیگر، دعای ابوحمزه ثمالی است که به تعبیر برخی، دانشگاه معرفت است و شاید در دنیای مناجات، بی نظیرترین سرمایة شیعه باشد و نیز شاید بتوان گفت، اگر تنها عمل انسان در طول ماه رمضان، خواندن حداقل چند صفحه از این دعای شریف در سحرها باشد، بر انجام دیگر اعمال فضیلت دارد، زیرا هدف عبادت، معرفت است و مناجات، اوج قلة معرفت است. البته آنان که لذت دعای ابوحمزه را درک کنند، در طول سال با آن مأنوس خواهند بود. یکی از بزرگان، مطلبی قریب به این مضمون نقل می فرمودند که: «در زمانی که در نجف مشغول تحصیل بودم، شبی در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام می گشتم. حدود هشتاد نفر را یافتم که در در قنوت رکعت آخر نماز شب شان، ابوحمزه می خواندند…».
5. اعمال خاص
اشاره به چند نمونة دیگر از آداب و اعمال این ماه، خالی از لطف نیست.
افطاری دادن: فضیلت بسیاری دارد. بهتر است که همانند شیوة رایج در کشورهایی مانند عربستان، هنگام اذان با خرما یا بادام، چای و یا شیر از رهگذران و همسایگان پذیرایی شود که سادگی و بی پیرایگی آن به اخلاص نزدیک تر است.
خواندن سورة قدر قبل از افطار و سحر
در روایت آمده، کسی که در وقت افطار و سحر، سورة قدر بخواند، در مابین این دو وقت، اجر شهید در راه خدا را خواهد داشت.
برای روزهای ماه رمضان هم، آداب، اذکار و تسبیحات بسیاری نقل شده که برترین آنها، روزی صد مرتبه یا بیشتر صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) است.
6. آداب خاص برخی ایام و لیالی
همانند سایر ماه ها، شب ها و روزهای این ماه هم اعمال مخصوص خود را داراست که به ذکر برخی از آنها بسنده می کنیم.
شب اول ماه
اعمال بسیاری در آن وارد است که شیخ عباس قمی در «مطلب دوم» از اعمال ماه رمضانِ کتاب مفاتیح الجنان، به آن اشاره فرموده اند. اعمالی اعم از غسل و زیارت امام حسین علیه السلام و… لکن از بین این اعمال، خواندن دعای چهل و چهارم صحیفة سجادیه (دعایی که امام سجاد علیه السلام هنگام حلول ماه رمضان می خواندند) برای درک عظمت این ماه و توفیقی که نصیب بندگان شده، بسیار مفید است. همچنین در این شب، خواندن دعای جوشن کبیر سفارش شده است. با وجود آن که برخی علما، روایتی در باب خواندن آن در شب های قدر نیافته اند، به خواندن آن، در این شب، روایاتی وارد شده است!
ایام البیض
برای روزها و شب های سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم این ماه هم، اعمال ویژه ای ذکر شده که یکی از آنها خواندن دعای شریف و زیبای «مجیر» است. در روایت آمده که: هرکس این دعا را در این سه روز(یا شب) بخواند، گناهانش بخشیده شود، اگرچه به عدد قطرات باران و برگ درختان و ریگ بیابان باشد.
شب آخر ماه
برای این شب هم در کتب مختلف، اعمال بسیاری ذکر شده که حاکی از اهمیت بسیار این شب عزیز است؛ خصوصا به این دلیل که بعد از شب های قدر، قدری از حجم عبادات کاسته می شود که برای استراحت روح لازم است، اما به مرور، حالت بی حالی و بی میلی به عبادات دست می دهد که باید متوجه باشیم، این حالت برطرف شود تا با همین حالِ کسالت و ملال، از ماه مبارک خارج نشویم.
از مهم ترین اعمالی که مورد توجه و سفارش بزرگان اخلاق بوده، 10 رکعت نماز بسیار بافضیلت است که آثار آن برای اهلش تجربه شده است و نباید از آن غفلت کرد. به این صورت که در هر رکعت، بعد از حمد، 10 مرتبه سورة توحید خوانده می شود و در رکوع و سجده ها نیز در هرکدام، 10 مرتبه تسبیحات اربعه(سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) خوانده می شود. بعد از اتمام نمازها هم، هزار مرتبه عبارت استغفار، گفته می شود(گفتن کلمه «استغفر الله» کافی است.) و بعد هم دعای کوتاهی در سجده خوانده می شود. در روایت آمده، رسول اعظم صلی الله علیه و آله، قسم یاد فرموده اند که اقامه کنندة این نماز، سر از سجده برندارد، مگر آن که بیامرزد خدا او را و قبول فرماید از او، اعمال ماه رمضان را. این نماز با اندکی تفاوت، در شب عید فطر هم وارد شده که در هر حال، انجام آن در شب سی ام که یا شب آخر ماه است و یا شب عید فطر، مناسب است.
شب عید فطر
این شب در نزد اهل دل، به «لیله الجوائز»، یعنی شب پاداش ها معروف است. از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فضیلت آن، کمتر از شب قدر نیست. عارف واصل، مرحوم میرزاجواد ملکی می فرماید: «باید در این شب، بیش از شب قدر جدّیت در عبادات به خرج داد، زیرا آخرِ کار و وقت پاداش است.» در هر حال، در این شب، اعمال بسیاری از جمله غسل و زیارت مخصوصة امام حسین علیه السلام که فضیلت بسیار دارد، وارد شده. همچنین 10 رکعت نمازی که در شب آخر ماه ذکر شد، با مختصر تفاوتی در این شب هم وارد شده و از همه مهم تر، احیاء این شب است به عبادت و بندگی.
به دلیل وسعت اعمال در شب قدر و آشنایی اغلب دوستان با آنها، ذکری از آن نمی آوریم و اهل دل را به مفاتیح الجنان ارجاع می دهیم. فقط به این نکته باید توجه داشت که شب قدر، شب سرنوشت سازی است و برخی بزرگان از یک سال قبل، مراقبت می نمودند تا کاری از آنها صادر نشود که توفیق استفادة کامل از شب قدر از آنها گرفته شود…
الحق و الانصاف در عالم تشیع، این ماه، شاهکاری بی نظیر است، زیرا همة عادات و روزمرگی ها را حتّی در بی تفاوت ترین افراد به هم می زند.
منبع:
شرح مختصری از زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع)، ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیعالاول متولد شدند و توانستند در طول زندگی مبارک خود نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را تأسیس و پایههای علمی مکتب شیعه را محکم کنند.
ولادت
امام صادق (ع) بنا به نقل برخی منابع، در 17 ریبع الاول سال 80 هجری و به نقل منابع دیگر، در سال 83 هجری در مدینه چشم به جهان گشودند و مادر آن حضرت فاطمه (امفروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود.
نام، نسب و القاب
جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، ششمین امام مذهب شیعه امامی و پنجمین امام مذهب اسماعیلیه است. پدر او امام محمد باقر(ع) و مادرشان ام فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابوبکربود. برطبق کشف الغمه، از آنجا که نسب مادر امام صادق(ع) هم از پدر و هم از مادر به ابوبکر میرسید، امام صادق فرمودند: «لَقَدْ وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْن» (من دو بار از ابوبکر متولد شدهام)؛ اما برخی از جمله علامه شوشتری و محمدباقر مجلسی، این روایت را جعلی میدانند. همچنین کنیه مشهور امام صادق(ع)، ابوعبدالله (ناظر به دومین فرزندش عبدالله افطح) است. با کنیههای ابواسماعیل (ناظر به فرزند ارشدش، اسماعیل) و ابوموسی (ناظر به دیگر فرزندش امام موسی کاظم(ع)) نیز از او نام بردهاند.
مشهورترین لقب ایشان «صادق» است. برطبق روایتی، پیامبر اسلام(ص) این لقب را به این امام همام دادهاند تا از جعفر کذاب تمایز یابد؛ اما برخی گفتهاند امام صادق (ع) به جهت پرهیز از شرکت در قیامهای عصر خود، صادق لقب گرفتهاند؛ چراکه در آن زمان به کسی که مردم را گرد خود جمع و به قیام برضد حکومت تحریک میکرد، کذّاب (دروغگو) میگفتند. در همان دوران ائمه این لقب برای امام صادق (ع) به کار میرفته است. برخی از علمای اهل سنت چون مالک بن انس، احمد بن حنبل و جاحظ نیز از او با این لقب نام بردهاند.
فرزندان امام صادق (ع)
از امام جعفر صادق (ع) هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:
۱- اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق (ع) عدهای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عدهای به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه میگویند.
۲- عبدالله بن افطح: او همیشه با خواستههای پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها، چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.
۳- امام موسی کاظم (ع)
۴- اسحاق بن جعفر صادق (ع) شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش موسی علیه السلام قائل بود.
۵- محمد دیباج بن جعفرصادق (ع): این شخص والا از شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت.
۶- عباس بن جعفر صادق (ع) است که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.
۷- علی بن جعفر (ع) شخص کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
دختران امام صادق (ع):
۱- ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود.
۲- اسماء
۳- فاطمه
حاکمان دوران امامت ایشان
حیات امام صادق (ع)، با خلافت ده خلیفه آخر بنی امیه از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی همزمان بود. او در سفر امام باقر (ع) به شام که به درخواست هشام بن عبد الملک صورت گرفت، همراه پدر بود. در امامت امام صادق (ع)، پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و سفاح و منصور خلفاء عباسی حکومت کردند. در این دوران حکومت بنیامیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنیعباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومتها فرصت مناسبی برای امام صادق (ع) جهت انجام فعالیتهای علمی فراهم کرد. البته این آزادی تنها در دهه سوم قرن دوم قمری، وجود داشت و پیش از آن در زمان بنیامیه و پس از آن به جهت قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم فشارهای سیاسی فراوانی بر ضد امام صادق (ع) و پیروانش وجود داشت.
فعالیتهای علمی
در دوران امامت امام صادق (ع)، به علت ضعف حکومت اموی، آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحثهای علمی بسیاری در موضوعات مختلف درگرفت. این آزادی علمی و دینی که برای کمتر امامی از ائمه دوازدهگانه وجود داشت، سبب شد تا شاگردان امام آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند. ابان بن تغلب گزارش کرده است که مردم در مسجد از او سؤالات فقهیشان را میپرسیدند. امام صادق (ع) با استفاده از این فرصت، روایات فراوانی در زمینههای گوناگونِ فقه، کلام و… بیان کرد. به گفته ابن حَجَر هیتمی، مردم از او دانشهای فراوان نقل میکردند و آوازه او به همه جا رسیده بود. ابو بحر جاحظ هم نوشته است دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود. حسن بن علی وشاء هم گفته است که نهصد نفر را در مسجد کوفه دیده است که از امام صادق (ع) حدیث نقل میکردند.
مناظرات علمی
در متون حدیثی شیعه، مناظرات و گفتگوهایی میان امام صادق (ع) و متکلمان مذاهب دیگر و نیز برخی از منکران وجود خدا گزارش شده است. در برخی از مناظرات، شاگردان امام صادق (ع) در حضور وی در زمینهای که تخصص داشتهاند، با دیگران مناظره کردهاند. در این جلسات امام صادق (ع) بر مناظره نظارت کرده و گاه خود نیز وارد بحث شده است. برای مثال در گفتگو با عالمی اهل شام که خود درخواست مناظره با شاگردان امام صادق (ع) را داشت، امام از هشام بن سالم خواست تا در زمینه کلام با او گفتگو کند. همچنین از فردی که قصد مناظره با او را داشت، خواست تا در هر زمینهای که میخواهد، ابتدا با شاگردانش گفتگو کند و در صورت غلبه بر آنها با او مناظره کند. آن فرد در زمینه قرآن با حُمران بن اَعیَن، در زمینه ادبیات عربی با اَبان بن تَغلِب، در فقه با زُراره و در کلام با مؤمن الطّاق و هِشام بن سالم مناظره کرد و مغلوب شد.
احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج مجموعهای از مناظرات امام صادق (ع) را گرد آورده است که برخی از آنها عبارتند از:
مناظره با یکی از منکران خدا درباره وجود خدا
مناظره با ابوشاکر دَیصانی، درباره وجود خدا
مناظره با ابن ابی العوجاء درباره وجود خدا
مناظره با ابن ابی العوجاء درباره حدوث عالَم
مناظرهای طولانی با یکی از منکران وجود خدا درباره مسائل مختلف دینی
مناظره با ابوحنیفه درباره شیوه استنباط احکام فقهی، بهویژه قیاس
مناظره با برخی از علمای معتزله درباره شیوه انتخاب حاکم و برخی احکام فقهی
تشکیل حکومت
سیاست نخست امام صادق (ع) یک سیاست فرهنگى و در جهت پرورش اصحابى بود که از نظر فقهى و روایى از بنیانگذاران تشیع جعفرى به شمار آمدهاند. تلاشهاى سیاسى امام در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتى از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعاى امامت و رهبرى اسلام در خانواده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامى علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم، که مهمترینش کار فرهنگى بود، جز شکست و نابودى نتیجه دیگر نداشت. چنانکه در جریان حرکتى که زید بن على و پس از آن یحیى بن زید در خراسان به آن دست زدند، بنى عباس بیشترین بهره را برده و در عمل، خود را به عنوان مصداق شعار «الرضا من آل محمد» تبلیغ کردند.
نتیجه کار بعدها معلوم شد؛ زیرا فقه جعفرى، بنیانگذار تشیع نیرومندى گشت که روز به روز اوج بیشترى گرفت؛ اما زیدیه که منحصرا در خط سیاست بود، رو به افول گذاشتند.
خصوصیات اخلاقی امام صادق (ع)
در منابع روایی در زمینه ویژگیهای اخلاقی امام صادق (ع) گزارشهایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه امام صادق (ع) را از بزرگترین افراد اهل بیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است. مالک بن انس از ائمه فقهی اهل سنت گفته است: «در مدتی که پیش امام صادق (ع) میرفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزهداری و ذکرگفتن دیده است».
به گزارش بحار الانوار، امام در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و، چون سپاسگزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم میارزید، به وی بخشید. روایتهایی نیز از انفاقهای پنهانی امام صادق (ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شبها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه میریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر میبرد و میان آنها تقسیم میکرد. ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق (ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنیهاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و گفت: «او همیشه برایش پول میفرستد؛ اما امام صادق (ع)، باوجود ثروتش چیزی به او نمیدهد».
شهادت
بسیاری از منابع متقدم شیعه و سنی از شهادت امام صادق (ع) سخن نگفتهاند. برخی از علماء شیعه همچون شیخ مفید درگذشت او را به مرگ طبیعی دانستهاند. برخی نیز با تکیه بر حدیثی که میگوید امامان با قتل از دنیا میروند، گفتهاند امام صادق (ع) شهید شده است. شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق (ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت از دنیا رفته است.
زمان شهادت: یكشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
مدفن مطهر: قـبـر شریفش در قبرستان بقیع (واقع در مدینه منوره) در كنار قبر پدر و جدّ و عمویش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى باشد.