حلول ماه پر برکت شعبان گرامی باد.
20 اسفند روز راهیان نور
مقام معظم رهبری:
هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برههی زمانی نیست؛ گنجینهی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند.
۲۴/شهریور/۱۳۸۸
پرواز در آسمان رجب
در متن پیش رو بخش هایی از سلسله سخنرانی های استاد محمد شجاعی با عنوان “پرواز در آسمان رجب"تقدیمتان می گردد.
ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است
ما در عمرمان سردرگمی های زیادی در مسائل جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی داریم. مثلاً میخواهی یک کار اقتصادی بکنی سردرگم هستی که این کار را بکنم یا نکنم. این معامله را انجام بدهم یا نه. این شغل را انتخاب بکنم یا نه. این دارو را بخورم یا نه. با این شخص ازدواج بکنم یا نه. این رشته تحصیلی را انتخاب کنم یا نه.
در مسائل معنوی هم سردرگم است. نمیداند که ارتباطش با خانواده آسمانیش چطوری است؟ با اهل بیت چطوری است؟ با خود خدا، با ملائکة الله چطور است؟ یعنی هدایتهایی را میخواهد که مربوط به جنبههای فوق عقلانی است. نمیداند باید چه کار بکند. در هر پنج شأن وجودی، انسان سردرگمی و بلاتکلیفی دارد و نمیداند باید چه کار بکند. اما باید بدانیم که در همه اینها خدا هدایت میکند. چون فرمود: «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ= هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش میکنم». هر کس از من رفع بلاتکلیفی بخواهد در این ماه، من تکلیفش را میکنم. یعنی خدا با یک وسیلهای دل آدم را میبرد به یک سویی که درست است. مختلف هم هست؛ ولی بالاخره هدایت میکند و یک نور و روشنایی نصیبش میکند.
یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، این است که ببینیم خدا در این ماه از ما چه چیزی خواسته. دعاهای این ماه، نقش هدایتگری برای ما دارند و ما را از بلا تکلیفیهای زیادی در میآورند. اگر اهل بیت نبودند ما که از رجب سر در نمیآوردیم و نمیدانستیم رجب چیست و چه خصوصیاتی دارد. کور و کر وارد آن میشدیم و کور و کر هم از آن خارج میشدیم. اما الان به ما بصیرت میدهند و میگویند حواستان باشد که ماه رجب است. ماه رجب، زمان و منطقه امن است و با ماههای دیگر خیلی فرق دارد.
پس چه کسی از باطن ملکوت این ماه به ما خبر میدهد؟ اهل بیت (علیهم السّلام) به ما یاد دادند که در این ماه چه کار کنیم و چطوری وارد اردوگاه زمانی ماه رجب بشویم و چطور از مواهب آن استفاده بکنیم. از همان شب اول، قدم به قدم معصوم دست تو را گرفته و میگوید این حرفها را بزن و با خدا اینطوری بگو. «یا من یعطی من لم یسئله و لم یعرفه= ای کسی که عطا می کنی به کسی که از تو درخواستی نمی کند و تو را نمی شناسد». خدا میگوید تو من را بشناسی یا نشناسی، از من بخواهی یا نخواهی، من در این ماه به تو میدهم. چه رسد به کسی که خدا را می شناسد و از او درخواست می کند.
ماه رجب، ماه استجابت دعاهاست
ماه رجب مقدمه ای برای پرواز و اوج گرفتن است. خداوند در ماه رجب، درب آسمان را به روی انسانها گشوده و ندا می دهد اگر کسی از من درخواست کند او را می آمرزم و هدایت می کنم. این ماه حبل بین بنده و خداست و این ریسمان از آسمان هفتم آویخته شده تا بندگان از طریق آن به خدا برسند.
در ادامه فراز حدیث قدسی که فرشتۀ عزیز الهی در ماه رجب از آسمان هفتم تا صبح ندا میدهد، به اینجا رسیدیم که «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ = هر كه در این ماه مرا بخواند اجابتش كنم».
«دعانی» یعنی هر کس صدایم کند. یعنی جواب کسی که مرا صدا کند را میدهم. در روایت داریم که خدا اصلاً جواب بعضی ها را نمیدهد و برای شنیدن حرف بعضیها خدا گوشی ندارد. چون دوستشان ندارد و حوصلهشان را ندارد و قبولشان ندارد، حرفهایشان را هم که حرفهای بیمنطقی است گوش نمیکند. پس اصلاً دعاها را اجابت نمیکند. مثلاً کسی که کار نمیکند، مدام از خدا روزی میخواهد، تنبل است. او روزیش را خودش میبنندد. یا بعضیها به روزی کم قانع نیستند، و میخواهند روزی شان یک دفعه زیاد بشود. اما کار نمیکنند و میگویند این کارها که کار نیست. در حالی که این فکر اشتباهی است. زیرا هر کس با کار و درآمد کم کارش را شروع بکند، روزیش زیاد میشود. بعد هم دعا میکند خدایا چرا مشکل من حل نمیشود. خدا میگوید یک کار کم را شروع کن تا روزیت را زیاد کنم.
بیکاری ننگ و گناه است. از یک رزق کوچک شروع کن تا خدا برکت را به تو بدهد. ولی اینکه تو از الان انتظار داری یک دفعه یک درآمد چند میلیونی داشته باشی، معقول نیست. هیچ وقت کم را رها نکنید به خاطر اینکه کم است. با کم شروع کنید، خدا به شما برکت میدهد. یا مثلاً درس نمیخواند بعد میگوید خدایا من در دانشگاه و امتحان و کنکور قبول بشوم.
خدا جز با رعایت مجاری طبیعی که خودش قرار داده، به کسی چیزی نمی دهد. چون این ناموس و قوانین خودش هست. خدا میگوید این مسیری که من گفتم را برو، از من هم کمک بخواه تا من هم به تو کمک کنم.
گفتیم ماه رجب خیلی خاص است و همه شرائط، قوانین، مقررات و همه چیز در ماه رجب برداشته میشود. حتی خدا واسطهها را هم برمیدارد. در واقع در ماه رجب خود بنده شرافت دارد، خود بنده اعتبار پیدا میکند. حتی اگر گناهکار هم باشد، یک قیمت و ارزشی دارد. ماه رجب خیلی خیلی ویژه است. متوجه این باشید که خدا با همه وجودش آغوشش را به روی بندگانش باز کرده است. برای همین فرمود: «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ= اگر کسی من را در این ماه صدا کند، من اجابتش میکنم و جوابش را میدهم. پس ناامید نشوید و نگویید من هزار تا مشکل دارم، گناه دارم، آلوده هستم، معصیت کردم، چنین و چنان هستم. اصلاً این حرفها را نزنید. هر کس و هر طور باشی، خدا جوابت را میدهد. ماه رجب، غیر از ماههای دیگر است.
ماه رجب ریسمانی است بین بنده و خدا
خدا می گوید: «وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی= من این ماه را یک ریسمان بین خودم و بندهام قرار دادم». ببینید خداوند چقدر رسا حرف میزند. رجب اینقدر قشنگ است. اما گرفتن این ریسمان هنر و آمادگی و وقت گذاشتن و تمرکز میخواهد. باید بدانی که در این ماه چطوری رفتار کنی. باید «تصمیماتمان، افکارمان، آرزوهایمان و عشقهایمان» را در این ماه تنظیم کنیم.
«فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= هر کس اعتصام بکند به ریسمان ماه رجب، به خودم وصل میشود». ببینید خدا چقدر قشنگ حرف میزند. می فرماید ماه رجب، حبل اتصال به خود خداست. چه چیزی از این قشنگتر که یک دفعه آدم همه موانع را بردارد و به خدا وصل بشود. خوش به حال کسی که حرف زدن عاشقانه با خدا را بلد باشد و این رمزها را بشناسد و بداند خدا چه طور با او حرف میزند.
یکبار دیگر نامه خدا را با هم مرور کنیم: «یَقُولُ اللهُ تَعَالَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= خداوند تعالی می گوید: من همنشین کسی هستم که همنشین من باشد. من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد. من آمرزنده ی کسی هستم که از من طلب آمرزش کند. این ماه، ماه من است و بنده بنده ی من است و رحمت رحمت من است. پس هر کس در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر کس از من درخواست کند، عطایش می کنم. هر کس از من طلب هدایت کند، هدایتش می کنم. این ماه را ریسمانی بین خودم و بنده ام قرار دادم؛ پس هر کس به آن چنگ زند، به من می رسد»
این نامه عاشقانه خدا به بنده اش است. آدم باید زبانفهم باشد. خدا 22 بار به بنده میگوید من هستم. شما تا حالا شده پیش کسی که خیلی عاشقت است، مثلا پدر و مادرت ۲۲ بار به تو بگوید من هستم و من پشت تو هستم و من هستم و هر چه بخواهی، در کنارت هستم و اجابتت میکنم و حرفهایت را گوش میکنم و هر چه بخواهی هدایتت میکنم!
اگر گوش داشته باشیم، این ندا را از آسمان هفتم میشنویم. اگر با چنین وضعی، کسی جهنم برود حقش هست و لیاقتش همان جهنم رفتن است.
آدمهایی که به جهنم رفتند، شیفته جهنم بودند و عاشق جهنم بودند که رفتند. از بهشت خوششان نمیآمد. از مظاهر خدا، رنگ خدا، بوی خدا، مظاهر خانواده آسمانی، رنگ و بوی خانواده آسمانیشان، از سبک زندگی بهشتیان خوششان نمیآمده که به جهنم رفتند. خودش خواسته جهنم برود، دوست داشته جهنم برود.
دعاها و اعمال مشترک ماه رجب
«یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِین» از امام زینالعابدین است که بعد از نمازها خوانده میشود.
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك …». یعنی خسران میرود سراغ کسی که در این ماه برود در خانه کسی غیر از خود خدا و التماس کسی را بکند و از کسی خواهش بکند و خودش را کوچک و ذلیل بکند. فقط در خانه خدا برو، به هیچ کس و آدمی فکر نکن.
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَك …» خدا کند که بشود در خلوت آدم اینها را بخواند.«وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی»؛
«اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَة …»؛
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ …» خدایا من هر چیزی که اهل بیت میخواهند، من همه آنها را میخواهم. این دعای امام زمان علیهالسلام خیلی ویژه است. یعنی اگر کسی دعاشناس باشد، حتی اگر نداند امام زمان این را گفته، میخواند میگوید این مال آقا است. چون آقا شیعیان را خیلی تحویل گرفته، درجه خواستهها را خیلی بالا برده، امام زمان علیهالسلام خیلی مهربان است. اما ما مهربان نیستیم.
در آخر، استغفارها را برای خودتان بنویسید و سعی کنید از الان یک دفترچه برای خودتان تهیه کنید و اعمال ماه رجب را در آن بنویسید و همیشه همراهتان داشته باشید. هر روز استغفار بگویید که عالی است. اینها اعمال مشترک هستند.
یکسری اعمال در ماه رجب، از شب اول شروع میشود به همراه نمازها تا ایام البیض.اگر می توانید سه روز اعتکاف را بروید. در این شبها و بخصوص ایام البیض چند دعای خیلی زیبا دارد که خیلی غوغا است. روزهها را خیلی جدی بگیرید، روزهها مرحله به مرحله آدم را اوج میدهد. هر کس هر چه بیشتر میتواند روزه بگیرد. وجود انسان را صاف و نورانی میکند. اگر کسی روزه نمی تواند بگیرد، دعاهایی هست که ثواب روزه را دارد.
ویژه نامه ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
تولد نور (ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها)
امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد زنان دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند.
وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید:, ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد:, فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.، حضرت فرمود:,در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.،
خدیجه علیهاالسلام همواره در چنین حالتی بود تا آن که موعد ولادت فرا رسید و درد زایمان را احساس کرد. شخصی را نزد زنان قریش و فرزندان هاشم فرستاد که به سوی او بشتابند؛ امّا همان فرستاده بازگشت و چنین جواب آورد که:, تو به حرف ما گوش ندادی و به همسری یتیم عبدالله درآمدی؛ مردی که فقیر است و دارایی ندارد. حالا ما نیز به سخن تو گوش نمی دهیم و به خانه ات نمی آییم.، شنیدن این پیغام، خدیجه را به شدت اندوهگین کرد؛ امّا در همان لحظات غم و اندوه به یک باره چهار زن گندمگون بلند بالا را دید که پیش رویش ایستاده اند. خدیجه از مشاهده ی آنان ترسید؛ امّا یکی از آن بانوان گفت:, ای خدیجه! نترس ما فرستاده ی پروردگار و پشتیبان تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیل، دومی آسیه دختر مزاحم، رفیق تو و همسر شوهرت در بهشت، سومی مریم دختر عمران و چهارمی کلثوم خواهر موسی بن عمران هستیم. خداوند ما را فرستاد تا در وقت ولادت، نزد تو باشم و تو را کمک کنیم.، بعد از این گفت وگو بانوان اطراف حضرت خدیجه را گرفتند و فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
هنگامی که فاطمه متولّد شد، نوری از او ساطع شد چنان که خانه های مکّه را روشن کرد و در مشرق و مغرب جایی نماند که از آن نور، روشن نشود. ده نفر از حورالعین به آن خانه وارد شدند، هر یک دو ظرف پر از آب کوثر به دست داشتند. بانویی که پیش روی خدیجه بود، فاطمه را برداشت و با آب کوثر غسل داد. او لباس سفیدی را که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورد، فاطمه را در یک پارچه پیچید و پارچه دیگر را مقنعه ی او کرد. آن گاه با او سخن گفت. فاطمه فرمود:
اشهد ان لا اله الا الله و انَّ ابی رسول الله سید الانبیاء و ان بَعْلی سید الاوصیاء ووُلدی سادَةُ الأسباط؛ گواهی می دهم به یگانگی خدا و این که پدرم رسول الله، بهترین پیامبران و همسرم بهترین جانشین پیامبران و فرزندانم بهترین فرزندزاده های پیغمبران هستند.، آن گاه به یکایک آن بانوان سلام کرد و هر یک را به اسم صدا زد. آن زنان نیز شادی کردند و حوری های بهشتی خندان شدند و به یکدیگر بشارت دادند. اهل آسمان ها نیز ولادت سیده ی زنان عالمیان را به یکدیگر بشارت دادند. در آن لحظه، نور روشنی در آسمان پیدا شد که تا آن روز چنان نوری دیده نشده بود. این بار بانوان رو به خدیجه کردند و گفتند:, این دختر را بگیر که پاک کننده، پاک شده (طاهر و مطهر) و با برکت است. خداوند به او و نسل او برکت داده است.،
خدیجه آغوش گشود و چون کودک دلبندش در دامن او جای گرفت، خوشحالی از سیمایش نمودار شد و سینه اش را در دهان فرزندش جای داد.و این چنین بود که فاطمه علیهاالسلام دختر رسالت در سال پنجم بعثت، بیستم جمادی الثانی به دنیا آمد.
پاکیزه نسب (پیوند آسمانی)
فاطمه علیهاالسلام در خانه ی پدری متولّد شد که خود بهترین مربی و راهنمای بشریّت و از حیث کمالات شخصیتی اشرف انسان ها بود؛ اما مادرش خدیجه بانویی پاکدامن و دختر خُویلد بود. خدیجه علیهاالسلام از دوران طفولیّت تجربیات گرانسنگی اندوخته بود، او با ترتیب دادن کاروان های تجارتی به کسب درآمد می پرداخت و با مدیریّت قوی و به دور از رباخواری که رسم زمانه بود به تجارت مضاربه ای روی آورده بود. برخی معتقدند قبل از روی آوردن به تجارت با عقیق بن خالد مخزومی و بعد از مرگ او با ابن هالة بن منذر اسدی ازدواج کرد و از وی صاحب فرزندی به نام هند شد.
نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً.
کمالات روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شد گروه زیادی از مردان همچون عقبة بن ابی معیط، صلت بن شهاب، ابوجهل و ابوسفیان اندیشه ی همسری اش را در سر بپرورانند؛ اما خدیجه همه ی این درخواست ها را رد کرد. او در بخشی از گفت وگوی خود با «ورقة بن نوفل اسد بن عبدالعزی» پسر عمویش، نیافتن شخص مورد نظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج می دانست. خدیجه بر آیین حنیف ابراهیم باقی بود و از همین رو اوقاتی از روز را با علمای مذهبی به گفت وگو می گذراند و از سخنان و معارف آنان بهره می برد. در این نشست ها گاه صحبت از ظهور پیامبری از قریش به میان می آمد که خدیجه را سخت به فکر فرو می برد.
روزی همراه گروهی از زنان با یکی از علمای یهود گفت وگو می کرد که رهگذری جوان و بلند قامت توجّهشان را جلب کرد. عالم یهودی از خدیجه خواست او را به مجلس خود دعوت کند و او نیز رهگذر را به منزل آورد. عالم یهودی از جوان خواست که کتف خود را نشان دهد. رهگذر گونه پیراهنش را کنار زد. او به دقّت نگریست. درخشش نور نبوّت را که در کتاب هایشان بشارت داده بودند. در کتف او دید و گفت:, این مُهر پیامبری است.، خدیجه بعد از سؤال از دلیل عالم یهودی و دریافت پاسخ، گفت:, اگر عموهایش این جا بودند، اجازه نمی دادند تو چنین کاری انجام دهی. زیرا به شدّت از وی مراقبت می کنند.، عالم یهودی سخنانش را پی گرفت و گفت:, این جوان با زنی از قریش که بزرگ قبیله ی خود است ازدواج می کند… .، خدیجه یک بار نیز در خواب دید خورشید بالای مکه چرخید و در خانه اش فرود آمد. او این خواب را با پسرعمویش «ورقة» که مسیحی بود در میان گذاشت. وی که با کتب آسمانی آشنایی داشت در پاسخ گفت:, با مردی بزرگ و صاحب شهرت جهانی ازدواج خواهی کرد.،
این شواهد خدیجه را به فکر انداخت و او نتیجه گرفت که باید با شیوه ای عاقلانه گمشده اتش را به سوی خود بکشاند. پس شخصی را نزد محمّد فرستاد و پیام داد که با مقداری از اموال او به تجارت بپردازد. خدیجه شرح موفّقیّت محمّد در تجارت را توسط غلام خود شنید و به این ترتیب جوانه ی مهر او را به دل نشاند. چنان که خود تقاضای ازدواج کرد و گفت:, ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت نسب تو در میان مردم، امانت، خوش اخلاقی و راستگویی ات به تو تمایل پیدا کرده ام.،
محمد صلی الله علیه و آله پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را از آنچه رخ داده بود، آگاه کرد. ابوطالب نزد «عمر بن اسد» عموی خدیجه رفت و تقاضای ازدواج کرد و به این ترتیب خورشید مکّه که بیست وپنج سال از عمرش می گذشت (15 سال قبل از بعثت) با خدیجه ازدواج کرد.
خدیجه بارها علاقه اش به محمّد امین را به اثبات رساند و البته در کنار این، تلخی هایی را نیز به جان خرید.
زنان آن روزگار عموما با مفاهیم چون خوش رفتاری، راستگویی و امانتداری بیگانه بودند، لذا فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم عبدالله را نمی توانستند درک کنند. از این رو لب به طعنه می گشودند و خواسته و ناخواسته سرور زنان را در اندوه فرو می بردند تا جایی که روابط خود را با او قطع کردند. خدیجه علیهاالسلام در مقام تذکّر به زنان قریش، بزرگ بانوان را گردآورد و گفت: «از زنان عرب شنیده ام شوهران شما بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام؟ اینک از شما می پرسم آیا مانند محمّد در جمال، خوش رفتاری، ویژگی های پسندیده و فضل و شرف در اصل و نسب در مکّه و غیر آن سراغ دارید؟» و به این ترتیب ثبات خود را در مسیری که برگزیده بود به طور مستدل به آنان اطلاع داد.
شکوفه ی خدیجه
روایات فراوان و گوناگونی در باب چگونگی حمل، دوران حمل و … از سوی معصومان علیهم السلام نقل شده است که همه حکایت از اهمیّت موضوع تولد کوثر رسول صلی الله علیه و آله دارند.
تنها به تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع یارانی چون حضرت علی علیه السلام عمار، حمزه و… نشسته بود که ناگهان فرشته وحی بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری کن. پیامبر صلی الله علیه و آله به این دستور عمل کرد و به غار حرا رفت.
حضرت در این دوره ی چهل روزه، روزها را به روزه و شب ها را به نیایش گذراند. به خدیجه صلی الله علیه و آله نیز پیام فرستاد که «نیامدن من نه از روی بی مهری که به حکم وظیفه و تکلیف الهی است».
به تدریج آخرین شب میقات فرا رسید هنگام افطار غذایی بهشتی برایش نازل شد و حضرت با آن افطار کرد و دیگر بار برای عبادت برخاست.
امّا فرمان الهی چنین رسید که: «به سمت خانه برو و با خدیجه باش» و این چنین بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خانه آمد و نور فاطمه در دامان خدیجه جای گرفت.رسول خدا صلی الله علیه و آله خود در موقعیت های مختلف از نحوه ی شکل گیری نور فاطمه علیهاالسلام سخن می گفت و از تمام آن ها به یک حقیقت واحد؛ یعنی، آسمانی بودن فاطمه تأکید می نمود.
نذر خدیجه
هنگامی که خدیجه علیهاالسلام فاطمه علیهاالسلام را باردار بود، مانند «حنّه» مادر مریم علیهاالسلام چنین نذر کرد:
«خدایا من از مادر مریم بهترم و محمّد صلی الله علیه و آله ، شوهرم، از عمران، شوهر مادر مریم، برتر است. این کودکی را که در رحم دارم، برای تو «مُحَرَّر» کردم.» به این معنا که: آزادش کردم پس از رشد تا آخر عمر در خدمت مسجد و دین بماند و از عبادت کنندگان مسجد شود. جبرییل از طرف خداوند بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «به خدیجه بگو. خداوند فرمود:, «لا اعتاقَ قَبْلَ المُلکِ. خَلّی بَینی و بین صَفِیّتی فَاِنّی اَمْلکُها و هی اُمُّ الائمةِ و عَتیقی من النارِ؛ آزاد کردن قبل از ملکیت روا نیست. این فرزندِ برگزیده ام را به من واگذار. او مملوکه ی من و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.»، و البته این چنین مهر و علاقه ی مادری به واگذاری فرزندش جهت خدمت و بندگی خدا، خود گویای بعدی دیگر از فضایل بی کران خدیجه ی کبری است.
مونس مادر
همان گونه که شکل گیری وجود فاطمه علیهاالسلام شگفت انگیز است، دوران حمل او نیز قضایای عجیبی را در پی داشت که سخن گفتن او با مادر از جمله ی این شگفتی هاست. از جمله زمانی که کفّار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواستند ماه را دو نیم کند، خدیجه از چنین درخواست عجیبی هراسان شده بود و در دل احساس ناراحتی می کرد. او با خود گفت: «زهی تأسف برای کسانی که محمّد را تکذیب می کنند، با این که او از طرف پروردگارم فرستاده شده است.»
در این لحظات که خدیجه علیهاالسلام دلشوره عجیبی داشت به ناگاه فاطمه لب به سخن گشود ـ خدیجه با تمام وجود صدای او را شنید که ـ می گفت:
, ای مادر! نترس و محزون نباش خدا با پدر من است.
نامگذاری
روایات فراوان حکایت از آن دارند که نام آسمانی «فاطمه» از سوی خداوند متعال برای دختر رسول الله علیهاالسلام انتخاب شد و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بر این اساس نام او را فاطمه نهاد تا همه بدانند او از بدی ها برکنار است، شیعیان راستین او در پناهش از آتش جهنّم محفوظ می مانند، به سبب او، طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله قطع می شود و دانش همراه شیر به او ارزانی می گردد.
جبرییل به من گفت: خداوند می فرماید این سیب را بخور.، وقتی سیب را پاره کردم، نوری از آن برخاست که من ترسیدم.
جبرییل پرسید:, چرا نمی خوری؟ بخور و نترس. این نور کسی است که نام او در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه.، من از علّت آن پرسیدم، گفت: چون در زمین شیعیانش را از آتش جهنم و دشمنانش را از محبت خود قطع کرده و در آسمان دوستداران خود را یاری می کند. چنان که خدا می فرماید:, یومئذٍ یفرح المؤمنون، بنصرالله ینصره من یشاء.
او نام دخترش را فاطمه گذاشت. حضرت می فرماید: «وقتی حضرت «سیدة النساء» متولّد شد خداوند فرشته ای را فرستاد، او بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله جاری گردانید که آن حضرت را فاطمه بنامد. پس به فاطمه خطاب کرد که: تو را به علم بریدم از جهل و تو را بریدم از حائض شدن»
از چشمه ی نور
در این بخش به تعدادی از القابی که براساس نزول آیات قرآن به حضرت فاطمه اعطا شده است می پردازیم.
1 ـ کوثر
«انّا اعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. انّ شانئک هوالابتر»
2 ـ مطهره
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
3 ـ محبوبه
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور»
4 ـ برّ (نیکوکار)
«ان الابرار یشربون من کأس، کان مزاجها کافورا، عینا یشرب بها عبادالله یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شرّه مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا»
5 ـ بحر
«مرج البحرین یلتقیان * بینهما برزخ لایبغیان»
6 ـ مشکوة
«الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح* المصباح فی زجاجة* الزجاجة کانّها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لاشرقیه ولاغربیة»
7 ـ ذریه
«والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرّة اعین واجعلنا للمتّقین اماما»
8 ـ سیدة النساء
«فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین»
منبع:پایگاه فرهنگی تبیان
وفات مادرِ ادب؛ حضرت ام البنین (سلام الله علیها) تسلیت باد.
حضرت امّ البنین سلام الله علیها، الگوی سبک زندگی ولایی
فاطمه بنت حزام، مکنّی به امّ البنین سلام الله علیهانمونه ای از زنان انسان پرور و برجسته به شمار می آید؛ او زنی شایسته، همسری آگاه و مادری آموزگار و نمونه بود. ایشان با معرفتی كه به مقام اهل بیت علیهم السلام داشت، فرزندانی را در دامان خود پرورش داد كه به مفاهیمی همچون ایثار، وفا و فداكاری معنا بخشیدند. به گونه ای كه نام حضرت عباس علیه السلام را بدون نام مادرش ام البنین سلام الله علیهانمی توان در ذهن تصویر كرد. آری، نام ام البنین سلام الله علیها، خلاصه ادب، گذشت، فداكاری، غیرت، محبت و ولایت پذیری و در یك كلام «عشق» است.
بی تردید، در عصر حاضر كه غرب با بیان الگوهای نامناسب و مبتذل می كوشد فرهنگ منحط خود را گسترش دهد، و زنان و مادران ما را تحت تأثیر خود قرار دهد، مسئولیت ما در معرفی الگوهایی سازنده همچون ام البنین سلام الله علیها دوچندان می شود. در این نوشتار فضایل و منش آن بانوی پاک بیان شده است.
بر گِرد شمع فروزان عصمت
ام البنین سلام الله علیها از وقتی پا به خانه امام علی علیه السلام گذاشت، همواره خود را در خدمت فرزندان فاطمه سلام الله علیها می دید و عشق و محبت خود را نثار آنان می كرد؛ محبتی بی ریا و خالصانه كه تمام وجود او را در بر گرفته بود. او همواره فرزندان فاطمه سلام الله علیها را از جان خویش گرامی تر و عزیزتر می دانست و به آنان خالصانه احترام می گذاشت. از این رو، نزد اهل بیت علیهم السلام كه سرچشمه های كرامت و فضیلت اند، مقامی بلند و ستودنی دارد و آن حضرات همواره حق مادری ایشان را به جا آورده و پاس خدمت هایش را نگه داشته اند.
هر چند در تاریخ از اهل بیت علیهم السلام درباره او سخنی به طور مستقیم ثبت نشده، ولی آن چه به صورت غیرمستقیم رسیده است، بر ارجمندی و بلندی مقام او نزد اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد.
چنانکه عالم فرهیخته، زین الدین عاملی معروف به شهید ثانی (وفات: 965 ه . ق) نیز می نویسد:
ام البنین سلام الله علیها از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دل بستگی خالص و بی اندازه داشت و خود را وقف خدمت به آنان كرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قایل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و به ایشان ادای احترام می كردند.
و علامه سید عبدالرزاق موسوی مقرّم (وفات: 1391 ه . ق) می نویسد:
ام البنین سلام الله علیها از بانوان با فضیلت بود. وی حق اهل بیت علیهم السلام را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و ایشان نیز در میان آن بزرگواران، جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت.
مادر وفادارانِ بی مثال
اگر بخواهیم ویژگی برجسته حضرت ام البنین سلام الله علیها را یاد كنیم، باید آن را در وفاداری وی به اسلام و خاندان عترت جست. ایشان هم چنان كه در زندگانی امام علی علیه السلام و فرزندانش، كمال وفا را در حق آنان نگاه داشت، پس از شهادت امیرالمومنین علیه السلام نیز بر این وفاداری باقی ماند. بدین جهت، پس از شهادت جان سوز علی علیه السلام با هیچ مرد دیگری ازدواج نكرد.
دست بر سینه ی ادب
ام البنین سلام الله علیها كه از دامان خاندانی ادب پرور برخاسته بود، در محضر اسوه ادب ـ امام علی علیه السلام ـ آن را بارور ساخت و الهی گردانید. او در پیشگاه خدا ادب بندگی را نگاه می داشت و نسبت به مردم فروتن بود؛ ولی بزرگترین نمود ادب او، در برابر امام علی و فاطمه و فرزندان معصوم آنان علیهم السلام است. هنگامی كه به خانه امام علی علیه السلام قدم نهاد، خود را نه به عنوان جانشین حضرت فاطمه سلام الله علیها ، بلكه به عنوان خادم فرزندان آن حضرت می دانست. با آنان به ادب رفتار می كرد و آن ها را گرامی می داشت. حضرت عباس علیه السلام از این سرچشمه ادب، تربیت آموخت كه برادرش امام حسین علیه السلام را همیشه “یا سیدی یا اباعبداللّه” خطاب می كرد و همواره ادب را در گفتار و رفتار خود نسبت به فرزندان زهرا سلام الله علیها نگاه می داشت.
ذوب در خورشید ولایت
عشق و محبت به ولایت با جان او آمیخته بود. او امام علی علیه السلام را نه تنها به عنوان همسر، بلكه به عنوان برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و حجت خدا در میان مردم می دید و همین سان به فرزندان معصوم او می نگریست.
هنگام وداع با پسرانش وقتی كه همراه حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام به سوی مكّه و كربلا حركت می كردند، با روی باز از آنان استقبال كرد. پاسداری از وجود امام حسین علیه السلام را به آنان سفارش فرمود و فداكاری در راه آن حضرت را به آنان گوشزد كرد.
به راستی، برای او آسان بود كه داغ جان سوز چهار فرزندش را ببیند، ولی امام حسین علیه السلام به سلامت باشد؛ پسرانش در راه امام قطعه قطعه گردند، ولی فرزند پیامبر خدا بماند. از این رو، وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان كربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلكه از امام حسین علیه السلام پرسید و سراغ آن حضرت را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین علیه السلام باد» این چیزی نیست جز ولایت پذیری و محبت و ایمان؛ یعنی ذوب شدن در ولایت.
بانوی شجاعت و شهامت
دلیری و شجاعت صفتی است كه وجودش در مردان، به آنان برتری و بزرگی می بخشد. اگر این صفت در وجود زنی نهفته باشد كه خود دارای كمال علمی و ادبی نیز هست، از او شخصیتی سرآمد و ممتاز می سازد. ام البنین سلام الله علیها از خانواده ای برخاسته بود كه معدن شجاعت و سرچشمه رشادت و غیرت به شمار می آمدند. به همین دلیل، وقتی علی علیه السلام از عقیل در مورد همسری كه فرزندی شجاع بپرورد، راهنمایی خواست، او را به ام البنین سلام الله علیها كه خاندانش همه از شجاعان و پهلوانان عرب بودند، راهنمایی كرد.
سخنوری یکتا
در میان قبیله كلاب كه خود از شاعران و سخنوران بزرگ بودند، ام البنین علیهاالسلام مقامی برجسته و ستوده دارد. علامه نقوی در این باره می نویسد:
ام البنین علیهاالسلام از زنان فاضلی بود كه به حق اهل بیت علیهم السلام شناخت كامل داشت. همچنین ایشان به شیوایی و رسایی سخن می گفت.
عمر رضا كحّاله او را شاعری خوش بیان معرفی می كند. و علامه سید محسن امین نیز چنین می نویسد:
او از این سخنوری و شاعری سود می برد و مردم را به دور خود در بقیع گرد می آورد و با هم نوحه سرایی می كردند.
به سوی ابدیت
سرانجام، زنی كه عمری را در راه عشق به ولایت اهل بیت علیهم السلام گذراند، جام زندگانی جاویدان نوشید و از غم دنیا آسوده شد؛ بانویی كه زندگانی اش سراسر مهر و عاطفه و مبارزه بود؛ بانویی كه همسر شهید، مادر شهید و یكی از پیام رسانان خونین عاشورا بود و همه چیز خود را در راه خدا، خالصانه تقدیم كرد. وی را در قبرستان بقیع و در كنار آرامگاه امام مجتبی علیه السلام، و فاطمه بنت اسد، به خاك سپردند.
منابع:
ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین علیهاالسلام، علی ربانیخلخالی.
مادر فضیلت ها، على آقاجانى قناد.
مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان.