شرح فرازهایى از دعاى افتتاح (2)
رمضان و «افتتاح»
دعاهاى فراوانى براى این ماه وارد شده است. تنها در كتاب «مفاتیح الجنان»، كه گلچینى از دعاهاى منقول از معصومین علیهم السلام است، دعاهاى بسیارى وارد شده است كه شاید ما در طول عمر خود موفق نگردیم، حتى براى یك بار، همه آنها را بخوانیم؛ چه رسد به دعاهاى دیگرى كه در كتابهاى بزرگ ادعیه، مانند «اقبال» سید بن طاووس و دیگر كتابهاى ادعیه نقل شده است؛ مثلاً، دعاهایى طولانى براى قرائت در بین نوافل ظهر و عصر ماه رمضان وارد شده است كه ما حتى به خواندن اصل آن نافله ها نیز كمتر موفق مىشویم تا چه رسد به دعاهاى آن. اگر گاهى نیز موفق شویم دعایى بخوانیم روح دعا یعنى حضور قلبى كه در هنگام خواندن دعا لازم است، در ما وجود ندارد.
یكى از دعاهاى بسیار مناسب و پرمحتوا، كه براى قرائت در شبهاى این ماه وارد شده، «دعاى افتتاح»1است. این دعا از مضامینى عالى برخوردار مىباشد و مطالب آن به گونه اى است كه به داعى مىآموزد كه در هنگام دعا، چه آدابى را باید رعایت كند و متوجه چه مسائلى باشد.
ستایش خدا، نقطه شروع
این دعاى شریف با حمد و ستایش الهى شروع مىشود:
اَللَّهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ …»
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم.
در این جهان پرهیاهو موانع بسیارى در سر راه توجه به خدا وجود دارد. با اینكه تنها راه سعادت انسان، بندگى خدا و پرستش اوست و سایر چیزها در حكم مقدمه این حقیقت است، ولى جاى بسى تأسف است كه غالب مردم از این واقعیت غافلاند؛ به همه چیز توجه دارند به جز خدا و آنچه تكامل و سعادت واقعى انسان را تأمین مىكند.
با رسیدن رمضان؛ موانع توجه به خدا كاهش مىیابد و زمینه لازم براى دعا و عبادت فراهم مىگردد در این بهار دعا و عبادت مشتاقان به یاد معبود خویش زمزمه سر مىدهند. و با تمام وجود او را مىخواهند و مىخوانند. حال در این بهار، كه خداوند زمینه هاى لازم براى دعا و عبادت را براى ما فراهم آورده است دعا را چگونه شروع كنیم؟ برترین سخنى كه مىتوان دعا را بدان شروع كرد ستایش خدا و حمد و ثنای اوست: اى خدایى كه همه چیز از توست؛ هر كه هر چه دارد تو به او عطا كرده اى. هر كس به هر كمالى رسیده به خواست تو بوده است. توفیق خواندن دعا را نیز تو باید عطا كنى. خدایا، دست ما را بگیر و به ما توفیق دعا مرحمت فرما. چه بسیار بندگانى كه در سراسر جهان از یاد تو غافلاند! پروردگارا، اگر دست ما را نگرفته بودى ما نیز در زمره غافلان بودیم. آنچه هست در پرتو توفیقات توست؛ «بِیَدِكَ الْخَیْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر» (1)
پس باید دعا را ابتدا با حمد و ستایش خدا شروع كرد كه توفیق توجّه به خود را به ما عطا فرموده است.
انتخاب راه صحیح و تأیید الهى
«وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِكَّ» ؛ تو با احسان خود، دیگران را به راه راست هدایت مىكنى و استوار میدارى.
اگر كسى توفیق یابد كه راه حق و صواب را بپیماید در واقع منّتى است كه خدا بر او نهاده و او را در این راه یارى رسانده است. این فراز از دعا اشاره دارد به اینكه گرچه انسان آزاد آفریده شده تا خود راه خوب و بد را انتخاب كند، ولى اگر راه صحیح را برگزید خدا او را تأیید مىكند. در حدیث قدسى آمده است:
«مَنْ تَقَرَّبَ اِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً» ؛(2)
هر كس یك وجب به من نزدیك شود من یك ذراع (= دو وجب) به او نزدیك مىشوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند كه هر كه راه او را انتخاب كند خدا او را تأیید مىنماید.
رحمت و غضب حكیمانه الهى
ممكن است این سؤال به ذهن خطور كند كه اگر خدا منبع همه خیرات و كمالات است و جز خیر و خوبى از او سر نمىزند پس چرا برخى بلاها و گرفتاریها و حتى عذابهاى اخروى نصیب بعضى از بندگان مىشود؟
حقیقت این است كه ما افعال الهى را با معیارها و مقیاسهایى كه ساخته و پرداخته ذهن و عقل ناقص مان مىسنجیم و انتظار داریم كه همانگونه كه ما فكر مىكنیم خدا با ما رفتار كند، در صورتى كه فكر و علم ما بسیار محدود و ناقص است؛
« وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّ قَلیلاً» (3)
و جز اندكى از علم به شما داده نشده است.
تمام افعال الهى براساس حكمت و بهترین نظام ممكن استوار است، و از چند و چون و كمّ و كیف آن بى اطلاع ایم. در جایى كه خدا باید نسبت به بندگان خود عطوفت و رأفت داشته باشد، آن قدر رئوف و مهربان است كه فوق آن تصور نمىشود؛ اما گاهى محلى براى رأفت و رحمت وجود ندارد. در آنجا عظمت، جبروت و كبریاى الهى متجلى است.
1. آل عمران /26
2.محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
3. اسراء /85
منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی
شرح فرازهایى از دعاى افتتاح (1)
اَلّلهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّكَ اَنْتَ اَرْحمُ الّراحمینَ فی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحمَةِ وَ اَشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوْضِعِ النَّكالِ و النَّقِمَةِ وَ اَعْظَمُ المُتَجَبَّرِینَ فی مَوْضِعِ الكْبریاءِ وَالْعَظَمَةِ. اَلّلهُمَّ اَذِنْتَ لی فی دُعائِكَ وَ مَسْئَلَتِكَ فَاسْمَعْ یا سَمیعُ مِدْحَتی وَاَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتی.
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم، در حالى كه تو با احسان خود، دیگران را در راه راست استوار میدارى و یقین دارم كه تو از همه مهربانان مهربانترى، در جاى بخشش و مهربانى و از همه كیفر دهندگان سخت گیرترى، در مقام عقاب و كیفر و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و كبریایى. پروردگارا، به من اجازه دادى تو را بخوانم و از تو بخواهم؛ پس اى خداى شنوا، سپاس مرا بپذیر واى خداى مهربان خواسته ام را اجابت كن و اى خداى آمرزنده، از لغزشم در گذر.
رمضان فرصتى گرانبها
زندگى به سرعت در گذر است و انسان توجه ندارد كه چه سرمایه اى را از دست مىدهد. گاهى كه موفق مىشود گذشته هاى خود را مرور كند مىبیند كه روزگارى از او گذشته، نیروهایى صرف كرده و تلاشهایى انجام داده است، ولى چیزى به دست نیاورده است.
در طول سال، پیوسته به دنبال به دست آوردن فرصتى هستیم تا درباره زندگى خود و آغاز و انجام آن بیندیشیم مسیرى را انتخاب كنیم كه زندگى ابدى را براى ما رقم زند؛ اما كمتر چنین فرصتى به دست مىآوریم. شاید بهترین اوقاتى كه مىتوان براى این منظور از آن استفاده كرد «ماه مبارك رمضان» باشد. همواره، به خود وعده مىدهیم تا ماه رمضان فرا رسد و بهتر از سایر اوقات به عبادت بپردازیم، از دنیا و دنیا پرستى تا حدى چشم بپوشیم و به سوى خدا برویم و بیندیشیم كه كیستیم، از كجا آمده ایم، به كجا مىرویم و در این سرا چه باید بكنیم.
سرانجام، انتظار پایان مىپذیرد و ماه رمضان از راه مىرسد، اما شیطان مىكوشد تا چون گذشته، انسان نتواند از این اوقات شریف و لحظات گران بها استفاده كند و به توفیقات الهى دست یابد. همه جا دست پیدا و پنهان او در كار است تا انگیزه انسان به اغراض نفسانى و دنیوى آلوده شود و دعا، مناجات و عبادت او با سنگینى و كسالت توأم گردد و حال راز و نیاز از او سلب شود. در این كشمكش و تضاد بین عوامل الهى و عوامل نفسانى و شیطانى، انسان باید از خدا توفیق بخواهد و فرصتهاى پیش آمده را مغتنم بشمرد و عبادت و دعا را به اوقات دیگر موكول نكند. باید تلاش نماید هر قدر كه ممكن است گامى مثبت در مسیر تكامل خود بردارد و به خدا نزدیك شود. یكى از اعمالى كه در ماه مبارك رمضان
بسیار به آن سفارش شده و این ماه بهار آن است، دعا و مناجات است. رمضان و دعا پیوندى ناگسستنى با یكدیگر دارند.
چگونه رمضان را غنیمت بشماریم؟
براى اینكه بهتر بتوانیم از اوقات این ماه پربركت استفاده كنیم، ابتدا، باید از خود دعا كمك بگیریم؛ یعنى باید از خدا بخواهیم كه به ما توفیق راز و نیاز عطا فرماید البته ما نیز باید در حد توان خود تلاش كنیم تا حال عبادت و توفیق آن را به دست آوریم؛ سعى كنیم در این ماه قدرى از كارهاى روزانه كم كنیم و بخشى از وقت خود را به دعا و عبادت اختصاص دهیم. باید در وضع خواب و خوراك دقت كنیم؛ خواب و خوراك ما به گونه اى نباشد كه موجب كسالت و سنگینى شود. باید برنامه غذایى خود را به گونه اى تنظیم نماییم كه بتوانیم روزه بگیریم و در عین حال، به انجام وظایف ماه رمضان و عبادت نیزموفق گردیم. مصرف غذاى مورد نیاز غیر از پرخورى است؛ اوقات خواب را نیز باید به گونه اى تنظیم نماییم كه در وقت عبادت، نشاط داشته باشیم، نه اینكه كار مستمر روزانه در جاى خود باشد و توقع داشته باشیم كه در عبادت سحر نیز حالى داشته باشیم.
توجه به حقیقت دعا
مناسب است قبل از خواندن دعا اندكى فكر كنیم كه كیستیم، مىخواهیم با چه كسى روبرو بشویم، دعا یعنى چه. این چه مقام ارزشمندى است كه انسان به تكلم و راز و نیاز با خداى خود موفق شود! لازم است در مضامین
دعا دقت كنیم و دست كم، پیش از خواندن دعا، در ترجمه فارسى آن تأمّل نماییم تا از مضامین آنچه مىخوانیم اجمالا آگاه باشیم و صرفا تلفظ مشتى الفاظ عربى نباشد، به طورى كه نفهمیم چه مىگوییم و چه مىخوانیم. در دعاهایى كه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، مضامین عالى و بلندى نهفته است كه اگر حال دعا و مناجات نیز مطرح نباشد مطالعه آنها بسیار ارزنده است. بنابراین، بجاست كسانى كه با زبان عربى آشنایى ندارند پیش از شروع به خواندن دعا، بخصوص دعاهایى كه براى این ماه وارد شده است، ترجمه فارسى آن را مطالعه كنند و از مضامین آن مطلع گردند.
اندیشیدن در محتواى دعا، پیش از خواندن آن، موجب مىگردد كه بهتر بتوانیم از آن استفاده كنیم. استفاده از دعا نسبت به افراد گوناگون داراى چنان اختلاف مراتبى است كه براى ما قابل درك نیست. دعایى كه صرف خواندن الفاظ باشد و حداكثر تلفظ صحیح حروف آن مراعات شود با دعایى كه به مضامین آن نیز توجه مىشود و حال انسان هم در هنگام دعا مساعد باشد بسیار متفاوت است، آنچنان كه قابل توصیف نیست. چه بسا، دو نفر دعایى را مىخوانند و هر دو آداب ظاهرى آن، مانند با وضو بودن، روبه قبله نشستن، مؤدّب بودن و امثال آن، را رعایت مىكنند، ولى استفاده اى كه این دو از دعا مىبرند ممكن است چنان متفاوت باشد كه ما نتوانیم اختلاف آن را تصور كنیم. پس استفاده از دعا به حال انسان و توجهات قلبى او نسبت به خداى متعال و صفات او، بخصوص صفاتى كه در دعا به آنها اشاره شده، بستگى دارد.
فرازهایی از صلوات شعبانیه
صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) که مستحب است در ماه شعبان، هر روز هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده شود. مضمون اصلی این صلوات بیان جایگاه اهل بیت(ع) و تأکید بر ولایت ایشان است. حجت الاسلام جاودان در این گفتار به شرح و بسط فرازهایی از صلوات شعبانیه پرداخته است.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
صلوات شعبانیه
صلواتی که روزهای ماه شعبان هست، یک دعای خیلی خوبی است. سر ظهر روزهای ماه شعبان یک صلوات وارد است. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم. شَجَرة النُّبُوَه وَ مَوضِعِ الرِّسالة وَ مُختَلَفِ المَلائِکة وَ مَعدَن العِلم. این چیز خیلی خوبی است. بخوانید. معمولا در مساجد در نماز جماعت ها این خوانده می شود. بین نماز ظهر و عصر خوانده می شود. البته بهتر است آدم قبل از نماز بخواند. یعنی اول وقت بخواند. حالا به آن کار ندارم. یک بخشش این است. بعد از اینکه صلوات می فرستد می فرماید وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. می خواستیم این را عرض کنیم. وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. وَ لا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک خدایا قلب مرا به اطاعت خودت آبادان کن. قلب مرا آبادان کن.
مهندسی عمران داریم دیگر. یکی از انواع مهندسی، مهندسی عمران است. وَاعمُر قَلبِی یعنی عمران کن، آبادان کن. قلب مرا به اطاعت خودت. و مرا به گناه خار نکن. حرف خیلی قشنگی است. و خاصیت اطاعت خدا این است که قلب آدم آبادان می شود. قلب آبادان می شود، یعنی چه؟ همین چیزهایی بود که در روزها و هفته های گذشته بحثش را کرده بودیم. اگر یادتان باشد، روایت از حضرت صادق علیه السلام است. چندین بار هم برایتان خواندیم. این را هم یک مقدار بحث کردیم. فرمود إنَّ اللهَ خَلَقَ قُلُوبِ المُومِنین مُبهَمَهً عَلَی الإیمان. إنَّ اللهَ خَلَقَ قُلُوبِ المُومِنین. مومن است. ایمان دارد. اما اول کار است. اول کار است و هنوز ایمانش ظهور و بروز و شفافیت پیدا نکرده است. خب اگر شفاف و روشن بشود و اگر این قلب مبهم باز شود و به قلب شفاف و آشکار تبدیل شود، چه می شود؟ این را عرض کرده بودم. آدم آثار این ایمان را خواهد دید. آثار ایمان دو تا چیز اساسی است. یکی فهم است. یک فهم هایی را ما نداریم. ببخشید. من ندارم. یک فهم هایی را من ندارم. بعد از اینکه آن ایمان از ابهام درآمد، وضوح و آشکاری یافت و بفرمایید قوت یافت، آن فهم پیدا می شود.
نماز جزء مسلّمات دین
یک آقای بزرگواری که مرد بسیار پاکیزه و بزرگواری از علماست، گفته بود من یک مدتی یک کارهایی را می کردم و یواش یواش پشت دیوار را می دیدم. مثلا از این چیزها. بعد از یک مدتی، یک صدایی به من گفت که نماز مال اینهایی است که پایین هستند. آدمی که یک ذره درجه ایمانش بالا می رود، باید دیگر نماز را ترک کند. خب اینکه نمی شود که. نماز جزء مسلّمات دین است. تجربه خوبی است که شیطان چجور آدم را گول می زند. نماز جزء مسلّمات دین است. شک و شبهه ای نیست که. حاج آقای حق شناس می فرمودند روایت پشت کتابی. روایت پشت کتابی که نیست. قرآن پر نماز است. کتاب های درجه اول حدیث ما پر نماز است. این چیزی نیست که بشود کنار گذاشت. نه من این حرفت را گوش نمی دهم. گفت که همه این حالت هایت از تو گرفته می شود. گرفته شود به جهنم. شما نماز می خوانی که حال پیدا کنی؟ اینطوری می شود. آن وقت شیطان آدم را می برد. نماز که برای حال نیست. من وظیفه ام است نماز بخوانم. وظیفه ام است بکوشم نماز بهتر بخوانم. وظیفه ام است بکوشم نمازم را با توجه بخوانم. یادتان هست؟ اول نماز چه بود؟ صحیح بخوانم. این را هم آدم باید هر هفته بگوید که چجور می شود نماز آدم صحیح باشد. اول باید تقلیدش صحیح باشد. اگر تقلید صحیح نداشته باشی، ممکن است نمازت خراب بشود. یک. بعد از اینکه من تقلیدم صحیح است، رساله مرجعم را باز می کنم و دقیق مسائل وضو را می خوانم که یاد بگیرم. مسائل غسل را می خوانم که یاد بگیرم. بعد باید حمد و سوره ام صحیح باشد. مسائل رکوع و سجود و نیت و تکبیر را می خوانیم که یک نماز صحیح بخوانیم. بعد از اینکه نماز صحیح خواندیم، بعد چکار کنیم آقا؟ باید اول وقت بخوانم. این نماز درست می شود. خب من باید این کارها را بکنم. بعد هم می کوشم برای اینکه در نماز حواسم جمع باشد.
الان ما با چندین نفر از دوستان در مورد نماز صحبت می کردیم. می گوید حواسم در نماز جمع نیست. خب چشمت را جمع کن. اگر من چشمم را جمع کنم، اگر چشمم را جمع کنم، نمازم جمع می شود. اگر بتوانم صد در صد جمع کنم، بدان صد در صد نمازت جمع می شود. یادتان هست درمورد نماز چه عرض کردیم؟ عبارتش را خواندم که یادتان بماند. الصَّلاةُ میزانٌ. نماز میزان است. وزن من در نمازم معلوم می شود. یک گرم است. قیمت من در نمازم معلوم می شود. من چقدر قیمت دارم؟ خیلی از اوقات پیش می آید که ما دعا می کنیم و حاجت داریم. خب چرا حاجت من نمی شود؟ برآورده نمی شود؟ خیلی دعا می کنم. چرا نمی شود؟ خب اگر آدم قیمت داشت، یک بار دعا می کرد، می شد. عرض کردم قیمت آدم در نمازش معلوم می شود. وزن ایمانی آدم در نمازش معلوم می شود. وزن اخلاقی آدم در نمازش معلوم می شود. وزن دینی آدم در نماز معلوم می شود. وزن و ارزش و قیمت آدم پیش خدا در نمازش معلوم می شود. حالا شما نمازت را بررسی کن. همه مان کاملا می فهمیم. می فهمیم چجوری نماز می خوانیم. معلوم می شود.
مراقبت
خب من چکار کنم که درست شود؟ همان که عرض کردم. خب مراقب چشمت باش. مراقب گوشت باش. مراقب حرفی که می زنی باش. مراقب غذایی که می خوری باش. یک وقت می بینی آدم دو تا لقمه زیاد خورد و نماز صبحش دیر شد. نماز شبش قضا شد. یک حرفی زدی، نماز صبحت قضا شد. می شود. اگر آدم مواظب باشد، نمازش درست می شود. نماز درست شد یعنی چه؟ یعنی شخصیت شما درست شده که نمازت درست است. خب. چه عرض می کردیم؟ وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک. با طاعت تو، با طاعت خودت قلب من را آبادان کن. می خواستیم این آبادان کن را عرض کنیم. حرف هایی بود که قبلا هم گفتیم. فرمود که خدای تبارک و تعالی قلب مومنین را.. . ایمان دارند. بنابراین قلب شان نور دارد. چون ایمان یک نور است. این قلب نور دارد. اما کم است نمی تواند راه را نشان بدهد. البته آن هم به اندازه خودش راه نشان می دهد. یک وقت آدم در صد روز از عمرش یک جایی را می فهمد. یک وقت هر روز عمرش می فهمد چکار کند. یک وقت هر لحظه به لحظه عمرش می فهمد که چکار کند. بستگی دارد به ایمانش که نوری است در قلبش. آن نوری که در قلبش است نشان می دهد که این کار را بکند یا نکند. با این آقا رفیق باشد یا نباشد. این کلاس را برود یا نرود. این مدرسه برود یا نرود. این رشته را انتخاب کند یا نکند. همه ذره ذره ها را به آدم نشان می دهد. خب. فرمودند خب اولش اندک است. این نور اندک است. به اصطلاحی که اینجا فرمایش فرمودند مُبهَمَهً عَلَی الإیمان. بعد حالا عبارت بعدش. فَإذا أرادَ إستِنارهَ ما فیها. اگر خدای متعال خواست که این نور اندک و مبهم روشن شود و همه راه را روشن کند. اگر خدا خواست. چرا خدا خواست؟ به چه دلیل؟ بی دلیل می شود؟ نمی شود دیگر. کار خدا که بی دلیل نیست. همه کارهایش روی حکمت است. چرا خواست؟ این زحمت کشیده بود. زحمت کشیدن یعنی چه؟ یعنی از خودش مراقبت کرد. از خودش مراقبت کرد. همین طور آزاد و بَلبَشو عمل نکرد. یلخی عمل نکرد.
آزادی
امروز در دنیا بالاترین درجه ای که در علم سیاست به آن رسیده اند آزادی است. به آزادی رسیده اند. بالاترین مرتبه ای که در علم سیاست به آن رسیده اند آزادی است. آزادی یعنی چه؟ هر کاری می خواهی بکن. فقط مراقب باش که مثلا به همسایه ات لطمه ای نزنی. مثلا ماشینت را نزنی به ماشین کسی که دارد پهلوی دست تو راه می رود. بعد هر کاری دلت خواست بکن. ما این هرکاری را نداریم. درست مخالف آن چیزی است که دین ما می گوید.
دین ما آزادی نمی گوید. مقید بودن می گوید. آدم به چه مقید باشد؟ به دستورات عقلش. قید آدم، عقل آدم است. یادتان هست؟ گفتیم پنج تا حاکم داریم. بگو. اول حکومت طبیعت است. ثانیا عادت است. بعد عرف و بعد عقل و بعد شرع. همه آن چیزهای قبلی، مثلا طبیعت شما طبق احکام عقلت عمل می کند. آن دوستمان مثال می زد. مثلا می گفت من فلان غذا را خیلی دوست دارم. مثلا می گفت من خیلی موز دوست دارم. سی تا موز بخورم. خب نمی شود. نمی شود. طبیعت می گوید. هی بخور بخور بخور می گوید. اما نمی تواند. عقل آدم اجازه نمی دهد. ببینید قید دارد. اگر طبیعت در قید و بند و در چهارچوب عقل است، عیب ندارد. در چهارچوب دین عیب ندارد. خب من نمی توانم به مال مردم دست بزنم. مال مردم را یک ذره اش را هم نمی توانم. می گوید مال خودت را. خب نمی توانی پنج تا موز بخوری. پنج تا موز اذیتت می کند. معده ات را خراب می کند. آدم خیلی جوان باشد و نوجوان باشد، می گذراند. اما همان باعث می شود که یواش یواش در طول زمان معده اش عیب پیدا کند. اگر آدم از زمان جوانی مزاج خودش را با حساب و کتاب استفاده کرده باشد.
من یادم هست که می خواستم یک چیزی بنویسم. بلافاصله بعد از ناهار می آمدم می نشستم به مطالعه و به نوشتن. و بعد از شام. خب مثلا قبل از نماز و ناهار که مثلا مدرسه بودیم. حالا بعد از نماز و ناهار می توانم یک کمی مطالعه کنم. بعد از شام می نشستم به مطالعه. ثمره اش این شد که عینکی شدم. خیلی هم طول نکشید. فکر می کنم دو سه ماه. بعد دیدم دور را درست نمی بینم. خب اگر درست از چشمت استفاده کنی، کاملا به آخر عمر می رساند. نباید چشم آدم عیب پیدا کند و عینک بزند. چرا؟ چه لزومی دارد؟ اگر شما درست عمل کنید، لزومی ندارد که مدام به دندانسازی بروید. می گویند اینگونه غذا بخور. مثلا اینگونه مسواک بزن. اینگونه. اینگونه. اینگونه. خب اگر طبق دستورش عمل کنیم، این طبیعت خراب نمی شود. اگر آدم طبق دستور عقل عمل کند، طبیعت خراب نمی شود. معده اش خراب نمی شود. چشمش خراب نمی شود. اعصابش خراب نمی شود. و الی آخر. حالا داشتیم این را عرض می کردیم. فَإذا أرادَ إستِنارةَ ما فیها. وقتی خدای متعال می خواهد که این دل آنطور که بایست روشن شود، اگر یادتان باشد در آن حدیث دیگر فرموده بود که در قلبش مصابیح و چراغ ها روشن می کند. چراغ ها. چراغ ها. همه راه زندگی ات را می بینی. همه راه زندگی ات را می فهمی درستش چیست. آدم حالا این را نمی فهمد. وقتی از این عالم برود می فهمد که در طول عمر هفتاد هشتاد ساله اش، نصفش را اشتباه رفته بوده. نتیجه اش یعنی چه؟ یعنی نصف عمرت حرام شد. با سرمایه ات بود. سرمایه اصلی زندگی من است. همه سرمایه من فقط همین زندگی و عمر من است. خب من نصفش را حرام کردم. نصف سرمایه ام حرام شده. خب اگر نصف سرمایه حرام شده باشد، آن نصفه دیگر را به اندازه کافی استفاده نکردم. داشتم اینها را درست می کردم. خرابی های اینجا را درست می کردم. این را عرض کردم. آدم اینجا این را نمی فهمد، مگر اینکه به آن عالم برود. خب. وقتی خدای متعال خواست که این دل روشن شود، بعد می فرماید، فَتَحَها بالحِکمَة. با حکمت آن را باز می کند. آنجا فرمودند، قلب مفتوح. اگر یادتان باشد، فرمودند قلب مفتوح. یک نوع قلب، قلبی است که باز است. چگونه باز می شود؟ با حکمت باز می شود. آدم چیز می فهمد. ثمره عمر
یک آقای بزرگواری یک کتاب دارد. از بزرگان علمای شیعه است. خیلی مرد بزرگی بوده. حالا من می خواهم به زبان خودم عرض کنم. ایشان می فرماید آن چیزهایی که من می فهمم و آن چیزهایی که دانستم را اگر بخواهیم در کتاب بنویسیم صد هزار جلد می شود. صد هزار جلد چیست؟ اگر بخواهیم آن چیزهایی که بنده می فهمم را بنویسیم دو صفحه بیشتر نمی شود. ثمره یک عمر زحمت کشیدن دو صفحه شد. فهم آدم اندازه ندارد. راهش این است که آدم مراقب خودش باشد. مراقب چشمش باشد. مراقب گوشش باشد. مراقب زبانش باشد. هر حرفی نزند. هر چیزی گوش ندهد. هرچیزی را نگاه نکند. آن فهم پاکدامنی می آورد. فَتَحَها بالحِکمَة. خدا آن حکمت را فقط در فرض پاکدامنی به آدم می دهد. خب؟ وَ زَرَعَها بِالعِلم. آن را با علم زراعت می کند. یعنی در دل شما بذر علم می کارد. این در به حکمت باز می شود. یک مزرعه بزرگی است. درونش علم می کارند. اگر آدم یک ذره اش را چشیده بودها، یک ذره. اگر یک ذره را چشیده بود. بعد این قسمت مهم تر است که حالا می خواهیم از آن صلوات هم استفاده کنیم.
می فرماید وَالقَیِّمُ عَلَیها رَبُّ العالَمین. آن کسی که متصدی زراعت علم در دل مومن است، آن که متصدی زراعت علم و باز کردن این قلب به حکمت است، آن خدای رب العالمین است. اگر یادتان باشد، بعد از وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک وَلا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک چیست؟ وَارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلیهِ مِن رزقک، بِما وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِک وَ نَشَرتَ عَلَیَّ مِن عدلِک. و أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک. این همان است. آدم دیگر یک قیّم و یک بالاسر پیدا می کند. این بالاسرش مهربان ترین مربی عالم است. اگر آدم مربی مهربان داشته باشد که دانا باشد. دانا باشد و مهربان باشد، با آدم چطور رفتار می کند؟ بهترین صورتی که ممکن است. آدم یک پدر و مادر مهربان و آگاه داشته باشد، یعنی همه فوت و فن تربیت را بلد هستند و مهربان هم هستند، درجه یک مهربان اند، قاعدتا معمولا مهربانی پدر و مادر درجه یک است. بالاترین مهربانی هاست. اگر این مهربان بهترین آگاهی های لازم را هم داشته باشد، با آدم چجور رفتار می کند؟ به بهترین صورت رفتار می کند و به بهترین صورت آدم را تربیت می کند. حالا اینجا می فرماید وَالقَیِّمُ عَلَیها رَبُّ العالَمین. آن کسی که متصدی تربیت شما می شود. حالا می توانیم عوضش کنیم و بگوییم متصدی تربیت دل شما و قلب شما می شود. چون شما همان قلبت هستی. نه هیکلت. اگر متصدی و عهده دار تربیت آدم خدای رب العالمین باشد که مهربان ترین است و ارحم الراحمین است، یعنی از همه مهربان ها، مهربان تر است. از همه دانایان، داناتر است. پس این به بهترین صورت بنده اش را تربیت می کند.
باز عرض کردیم چطور می شود که اینگونه می شود؟ آنجا گفتم. وَاعمُر قَلبِی بِطاعَتِک وَلا تُخزِنی بِمَعصِیَتِک وَارزُقنی مُواساةَ. می گویند خدایا روزی کن که من با آن کسانی که رزق و روزی شان اندک است، مواسات کنم. من آنچه که دارم را با آنها تقسیم کنم. حالا این هم چیز مهمی است. چه کسی مرد است که تقسیم کند. آنچه که دارد را با فقرا تقسیم کند. این یک مطلب خیلی مهمی است.
یک وقت هایی برایتان گفته ام. ما در قم خدمت یک آقایی رسیدیم. ایشان اصالتا شیرازی بود. شیراز را رها کرده بود و به قم آمده بود. در واقع پناه آورده بود به قم. ظاهرا علتش هم همین بود که ایشان جزء شاگردان مرحوم آقای نجابت بود. آقای نجابت شاگرد آقای انصاری بود. خب. اما کار کرده بودها. ایشان گفت آقای نجابت اصلا هیچ دستوری نمی داد. هیچ چیز به ما نمی گفت. اما ما بیچاره می شدیم از بس که خودش داشت عمل می کرد. این لباس امروز تنش بود، فردا تن دیگری بود. یک روز بیشتر لباس تنش نمی ماند. حالا مثال است ها. می کوشید. نداشت. چیزی نداشت. اما برای مردم به این در و آن در می زد. از آبرویش استفاده می کرد. قرض می گرفت. قرض می گرفت. برای اینکه کار یک نفر را راه بیندازد، دو سه روز مانده بود و هنوز هم هیچ خبری نشده بود. بروید یک پولی درست کنید. مثلا به نظرم آن وقت پانصد هزار تومان بود. آن وقت قاعدتا پانصد هزار تومان زیاد بود. مثلا بیست سال پیش یا بیشتر بود. سال ها آقای نجابت در همین محله ما بوده و ما نمی دانستیم. سال ها بوده ها. یک آقای دیگری هم اینجا بود. حالا. آن هم مرد بزرگی بود. من یک مرتبه خدمتش رفتم. آدم توفیق نداشته باشد.
خب گفت اصلا به ما هیچ چیز نمی گفت. اما خودش می کرد. ما به جان می آمدیم از بس که او داشت کار می کرد. آهان داشتم عرض می کردم. گفت پانصد یا سیصد هزار تومان. یک همچین عددهایی تهیه کنید. خب ما این طرف و آن طرف رفتیم و یک دویست سیصد هزار تومانی جمع کردیم و سه روز بعد آن نفر آمد. آن فقیری که مشکل سخت و جدی داشت آمد و بعد ایشان این پول را به او داد. چرا این را گفتم؟ مواسات. آنها می دانند. آنها که یک ذره چیزفهم شدند می دانند که گذشت مالی چقدر برای آدم خوب است. برای آدم خوب است. یک روزی می خواهند همه اینها را از من بکنند دیگر. اگر خودت از دلت کندی، کنده ای. اگر نکندی، می کَنند. خب چه عرض می کردیم؟ أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک. وقتی شما زحمت کشیدی و کوشیدی، زیر سایه می روی. أحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک یعنی چه؟ خدایا مرا زیر سایه خودت زنده بدار. این بالاترین مرتبه آدم است. اگر آدم به اینجا برسد، دیگر نجات یافته. دیگر دست هیچ شیطانی به او نمی رسد. دست حضرت ملک الموت به او می رسد؟ نمی رسد. زورش به این نمی رسد. زور هیچ بلایی به این آدم نمی رسد. زور هیچ ظالمی به این آدم نمی رسد. نمی رسد. [اما گاهی بلا را] خودش انتخاب می کندها. آن حسابش جداست. مثل داستان امام حسین علیه السلام. خودش کربلا را به پا کرده است دیگر. اگرنه هیچ کس زورش به ایشان نمی رسید. آن حدیث دیگر را هم باز قبلا برایتان خوانده بودیم. فرمودند دو مومن داریم. یک مومنی است که وفای به شرط کرده است.
شرط بندگی
در آیه 60 سوره مبارکه یس می فرماید: ألَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ باید مرا بندگی کنید. خدای متعال یک چنین شرطی را کرده. هرکس به این شرط وفا کرد، آن بود که فرمودند. فرمودند به مقدار زحمتی که کشیده می تواند شفاعت کند. داستان حضرت اویس قرنی سلام الله علیه را برایتان عرض کردم. روایات ما می گوید که به اندازه دو قبیله ربیعه و مُضَر، اصطلاحشان این است. اصطلاح است. عرب تقسیم می شود به دو قبیله ربیعه و مضر. دو دسته اند. آنهایی که در دانشگاه درس خوانده اند و تاریخ اسلام خوانده اند، آنجا قحطان و عدنان گفته شده. دو تا قبیله است. قحطان و عدنان. الان چند میلیون نفرند؟ از آن زمانی که اسلام آمده تا امروز چقدر عرب بوده؟ اینها را شفاعت می کند. یک عرب بیابانی. احتمالا چوپان بوده. می دانید دیگر. یک بار هم پیغمبر را ندیده بوده. فقط حرف گوش کن بوده. یادتان هست دیگر. حرف گوش کن بوده.
یک داستان برایتان عرض کنم. مرحوم آقای حاج مقدس رضوان الله علیه با یک دسته جمعیتی به کربلا مشرف شدند. مثلا زمان ما ده روزی می روند. حالا آن زمان هم یک جوری بوده. نمی دانم چجور بوده. در هرصورت پاسپورت یا به اصطلاح قدیمی ها گذرنامه شان تا روز هشتم محرم بود. همه رفقا رفتند یک چیزی گفتند که دو روز دیگر تا روز عاشورا را هم بمانند و روز یازدهم برگردند. ایشان گفتند دروغ حرام است. زیارت مستحب است. درست است؟ دروغ حرام است. زیارت مستحب است. روز هشتم سوار شد و برگشت. همه رفقا هم رفتند آن دروغ را گفتند و ماندند. ثواب دو روز دیگر را ببرند. حالا مثال است ها. ممکن است یک راه حل دیگری هم داشته باشد. اما شاید هم ایشان می خواست به آنها نشان بدهد. بفهمید. حرف گوش کنی نتیجه دارد.
اویس قرن
داستان اویس قرن هم همین است دیگر. مادرش گفته بود وقتی به محضر رسول خدا رفتی، غروب دیگر بیا. حالا آن روزی که ایشان رسیده، رسول خدا تشریف نداشتند. بعد از غروب آمدند. ایشان هم تا غروب که مادر اجازه داده بود ماند و بعد حرکت کرد و آمد. پیغمبر را ندیده برگشت. ایشان امیرالمومنین را زیارت کرد. ظاهرا در جنگ نهروان بود. امیرالمومنین فرمودند که امروز هزار نفر بر مرگ با من بیعت می کنند. عبدالله بن عباس که پسر عموی امیرالمومنین بود، گفت آخر چرا عدد می گویید. حالا یک وقت نشد. بله؟ خب یک وقت نشد. بعد ما چجوری دربیاوریم و درستش کنیم. اتفاقا آمدند و آمدند و نهصد و نود و نه نفر شدند و دیگر کسی نیامد. گفت آخر مگر مجبوری اینگونه حرف بزنی؟ یکی دو ساعت گذشت و دیدند یک عربی دارد از بیابان می آید. آمد جلو. بنظرم شاید امیرالمومنین فرمودند و نشانی دادند که این کیست. اویس قرن بود. لذا ایشان جزء صحابه پیغمبر حساب نمی شود. جزء تابعین است. تابعی کسی است که صحابه را دیده و پیغمبر را ندیده. ایشان جزء تابعین است. آنجا با امیرالمومنین بیعت کرد. در همان جنگ هم شهید شد. به اعلا علیین رفت. پیغمبر را زیارت هم نکرده بود. اما حرف گوش کن بود. ما این را نداریم. آن آقایان رفته بودند خدمت آقای معلم. گاهی دستور بدهید. گفت شماها اجتهاد می کنید. یک دستور را عمل می کنید و یکی را می گویید اینطوری است و آنطوری است و عمل نمی کنید. این به نتیجه نمی رسد.
سخنرانی آیت الله جاودان؛ فرازهایی از صلوات شعبانیه
کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت کنند.
رهبر انقلاب در ارتباط تصویری ستاد ملی مبارزه با کرونا : من این را میخواهم عرض بکنم ــ که این هم یک مطالبهی جدّی و یک آرزو است، انشاءاللّه این آرزو برآورده بشود ــ کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی روایت کنند این جهاد عظیم و عمومی را؛ همچنان که شهید آوینی با آن بیانِ شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند، کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند، هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیدههای هنری. ۹۹/۲/۲
سیره حضرت زهرا(س) در زندگی خانوادگی
الگوی فاطمی
الگو گرفتن از زندگی ائمه(علیهمالسلام) جزو تأکیدات اسلامی و در جهت ساختن سبک زندگی مناسب مؤمنان است، حضرت آیتالله خامنهای دربارهی الگو گرفتن از زندگی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میفرمایند: «در زندگی فاطمهی زهرا باید دقیق شد، با نگاهی نو آن زندگی را شناخت، فهمید و به معنای واقعی کلمه آن را الگو قرار داد.» ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت حضرت صدیقهی طاهره، بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت بخشی از مهمترین اصول سیرهی عملی آن بانوی ارجمند را در سه بخش «دوران زندگی با پیامبراکرم (صلّیاللهعلیهوآله) و به عنوان فرزند ایشان»، «دوران زندگانی با حضرت علی (علیهالسّلام) در جایگاه همسر آن امام همام» و «دوران زندگانی با فرزندانشان و در مقام یک مادر»، مورد بررسی قرار میدهد.
* الگو گرفتن از زندگی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؛ تکلیف امروز ما
مرور بیانات حضرت آیتالله خامنهای درباره حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نشاندهندهی چند نکتهی کلیدی است؛ نخست آنکه ایشان در طول چند دههی گذشته در مورد هیچ یکی از معصومان جز حضرت صدیقهی طاهره (سلاماللهعلیها)، از این تعبیر به صورت پرتکرار استفاده نکردهاند که «زبان و بیان از طرح مقام آن حضرت قاصر است».(۱) با این حال اینگونه تعابیر حضرت آیتالله خامنهای که با الهام از روایات ائمه هدی (علیهمالسّلام) و در تعابیر بلندی چون «زن بیمانند»، «شبیه به اسطوره»، «فرشته نجات انسانها در طول تاریخ» و «یک طرف گفتگو با فرشتگان» در مورد حضرت زهرا طرح شده، مقدمهای است برای این سخن که «همان چیزی که چشمان سطحینگر ما میبیند، خیلی باعظمت است. یعنی آن زندگی کوتاه چه در دوران کودکی، چه در دوران نوجوانی و چه در دوران تأهّل و ازدواج و خانهداری اینقدر پُرمغز است».(۲) بنابراین حضرت آیتالله خامنهای با در نظر داشتن دو وجه مقامات معنوی و سبک زندگی آن حضرت، همواره گام نخست و معرفت نسبت به مقام حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را به مثابهی طلیعهای برای توجه به سیرهی عملی ایشان به عنوان یک بشر دانستهاند. ایشان همواره با یادآوری صفاتی از آن بانوی والامقام چون «سیده نساء العالمین» و یا «اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ الرَّضیَّةِ الزَّکیَّة»، تأکید کردهاند که «ما باید راجع به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از این نگاه دوّم، یعنی اسوه بودن و مثال بودن نگاه کنیم.»(۳)
در نگاه حضرت آیتالله خامنهای تأکید میشود که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نه تنها برای زنان که برای مردان نیز اسوهای والا مقام است. فلسفهی این تعبیر را میتوان از روایت یکی از همسران پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) فهمید که میگوید: «من کسی را شبیهتر از فاطمه (سلاماللهعلیها) در هیأت و وقار و سیرت به رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) ندیدم».(۴) بر اساس این عبارات کلی و بسیاری شواهد موردی، میتوان به نوعی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بازتاب شخصیت رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) دانست و بسیاری از مصادیق رفتار ایشان را به عنوان الگو برای مردان بیان نمود.
نکتهی دیگر آنکه در تصویرگری حضرت آیتالله خامنهای از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اینگونه به نقاط اوج سیرهی عملی ایشان توجه جدی شده است که بر بستر و شرایط زمانهی آن حضرت تأکید گردیده و سپس اهمیت اعمال ایشان مطرح میشود. برای نمونه نشان میدهند که در حالی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از انفاق به نیازمندان ابایی ندارند که خود در شرایط اقتصادی معمولی نیستند(۵) یا در حالی که تمام شب را به نماز و دعا میایستد که نامی از خود به میان نیاورده و در دعای خود تنها به یاد دیگر مسلمانان است.(۶)
نکتهی پایانی آنکه حضرت آیتالله خامنهای گاه در تعابیر خود به برخی اصول سبک زندگی فاطمی چون «پرکاری و پرتلاش بودن»، «زیبایی و پرمغزی در بیان»، «حقیر دیدن لذت های دنیوی»، «ایثار و فداکاری برای تحقق اهداف الهی»، «تسلیم در برابر حکم الهی»، «پرچمداری حقانیت» و «پیش بردن زندگی و خانواده در کمال سرافرازی» و… اشاره فرمودند که هر یک جای بررسی و تبیین دارد. در این یادداشت به یکی از عرصههای سبک زندگی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) که بازتاب گستردهای در بیانات حضرت آیتالله خامنهای داشته، پرداخته میشود؛ و آن صحنههای تعاملات ایشان با خانواده در جایگاه «فرزندی»، «همسری» و «مادری» است.
* تعامل با پدر؛ اوج احترام و مهربانی
باید اشاره نمود که آن حضرت در مکه و در شرایطی متولد گردید که مدت کوتاهی از بعثت نبیاکرم (صلّیاللهعلیهوآله) میگذشت(۷) و دشواریهایی که در دورهی آغازین رسالت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) از سوی مشرکان متوجه ایشان میشد، بر زندگی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نیز تأثیرگذار بود. برای نمونه در دورانی که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) و پیروان او در شعب ابوطالب- محیطی بیآب و علف در مجاورت مکه- بودند، آن حضرت در دوران خردسالی، دشواری و محنت گرسنگی و تشنگی را در روزهای گرم و شبهای سرد تحمل میکرد. با گذشت این دورهی سخت نیز آن حضرت داغدار رحلت مادرش حضرت خدیجه گردید.(۸)
از آن زمان تا یکسال پس از هجرت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به مدینه و ازدواج ایشان با حضرت علی(علیهالسّلام)، او تکاپوی شبانهروزی پدر خود را برای تبلیغ دین و مدیریت پیروان مشاهده میکرد؛ و بیتردید به سختی بارها لحظات دوری از پدر را پشت سر میگذاشت؛ برای نمونه او مجبور شد مدتی پس از هجرت نبی اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) به مدینه، از مکه خارج شود و پس از عبور از مسیری دشوار و طولانی به پدر ملحق گردد.(۹) با این حال در طول این روزها و سالها او آنچنان مرحم بر قلب پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) بود که بارها در روایات پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله)، او را مایهی آرامش و تسکین خود میخواند.(۱۰) بهویژه آنکه یک ارتباط عمیق عاطفی بین او و پدر در جریان بود؛ و برای نمونه او قبل و پس از هر سفر پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله)، با اشتیاق فراوان ایشان را در آغوش میگرفت.(۱۱)
بهرغم این رابطهی صمیمی، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) همواره متوجه جایگاه والای پدر خود به عنوان نبیخدا بود و حتی پس از نزول آیهای که دستور میداد تا مسلمانان، پیامبر را «رسول الله» خطاب کنند، او نیز خود را مستثنا ندانست؛ تا آنکه پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به او فرمود: «تو مرا با همان تعبیر پدر صدا بزن که این مایه آرامش قلب من است».(۱۲) در راستای همین احترام به پدر، نقل شده است که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) هر بار پس از ورود پدر، از جای برخواسته، دست پدر را میبوسید و در جای خویش مینشانید.(۱۳)
باید اشاره نمود که با توجه به شرایط یاد شده و رحلت حضرت خدیجه، انتظار میرود حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بخشی از امور شخصی پدر را متکفل گردد و یاریگر آن حضرت در مدت حضور ایشان در منزل باشد؛ به ویژه برخی محققان با در نظرداشتن مجموعهی اخبار از این تعبیر پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) که حضرت زهرا را «ام ابیها» خواندهاند(۱۴)، چنین برداشت نمودهاند. با این توضیحات میتوان «شکیبایی در شرایط سخت»، «پشتیبانی از پدر در مشکلات»، «ارتباط عاطفی و البته همراه با احترام نسبت به پدر» و «همیاری و کمک به امورات پدر» را از جمله ویژگیهای بارز تعامل حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با پدرشان دانست.
* تعامل با شوهر؛ تأمین آرامش زندگی
دانسته است که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، در حالی به ازدواج با حضرت علی(علیهالسّلام) پاسخ مثبت داد که میدانست، علی(علیهالسّلام) نیز چون پدرش سختکوش و همواره در تکاپوی تبلیغ دین و اهداف حکومت الهی است.(۱۵) همانگونه نیز شد و در بسیاری مواقع همچون زمان نبرد با کفار، شرایط ایجاب میکرد تا امام علی(علیهالسّلام) برای مدت طولانی دور از منزل باشند. بهعلاوه، حضرت علی(علیهالسّلام) از اموال و دارایی چندانی برخوردار نبود و این، کار را برای شروع یک زندگی مشترک سخت میکرد.
با این حال آنچنان حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به این سختیها و مشکلات مادی بیتوجه بود و آنها را در مسیر عبودیت پروردگار، طبیعی میدید که همواره مورد تحسین از سوی حضرت علی(علیهالسّلام) قرار میگرفت و امام اول شیعیان او را به عنوان یک همسر، مایه آرامش خود میخواند.(۱۶)مطابق یکی از روایات حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) با وجود اندک غذایی در منزل، همسر خود را بر خویش مقدم نموده و میفرمود: «من از خدایم شرم میکنم که از شوهر خود چیزی طلب کنم که توان تهیه آن را ندارد.»(۱۷) همچنین نقل شده است که در هنگام سختی خود را خطاب میکرد و میفرمود: «ای فاطمه! از تلخی دنیای زودگذر بگذر برای رسیدن به شیرینی آخرت».(۱۸) این گفتار در رفتار ایشان نیز پدیدار گشته و دیده نشد که چیزی از تجملات دنیا را از شوهر خود طلب نماید. آن حضرت چنان از مظاهر دنیا به دور بود که حتی سادگی لباسی که بر تن داشت مایهی تعجب اطرافیان میشد.(۱۹)
خانهداری یکی از مهمترین بخشهای فعالیت حضرت پس از ازدواج بود و مطابق نقلی ایشان حتی بعدها و با وجود و حضور خدمتکار نیز خود مشغول به امورات خانه میشد.(۲۰) مطابق برخی روایات، گاه دیده میشد که ایشان همزمان مشغول چند کار در منزل است و سختی کار و تلاش خانه را به جان خریده است؛ آنچنان که در یکی از موارد اشک از چشمان پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) جاری شد و آن زمانی بود که مشاهده کرد فرزندش همزمان با انجام کاری در منزل به کودک خود نیز شیر میدهد.(۲۱) جالب است که حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در زمانی که امام علی(علیهالسّلام) حضور نداشت، خود متکفل امور خارج از خانه نیز میشد(۲۲)؛ و مهمتر آنکه با این شرایط، ایشان هیچگاه توقعی از امام علی(علیهالسّلام) نداشته و او را به تندی خطاب نمیکرد. امام علی(علیهالسّلام)، خود شهادت میدهد که زهرا(سلاماللهعلیها) حتی یکبار هم سبب ناخشنودی و نارضایتی من نشد.(۲۳) بنابراین «سازگاری و شیرین کردن زندگی در شرایط سخت»، «توجه به توان شوهر در امور اقتصادی»، «محبت و عشقورزی نسبت به همدم زندگی» و «رعایت احترام همسر» ویژگیهایی از سیرهی تعاملی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با علی(علیهالسّلام) بود.
* تعامل با فرزندان؛ محبت مادرانه و تربیت دینی
با آنکه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با گذشت کمتر از ده سال از ازدواج، به شهادت رسید، در این مدت در فرزندآوری و تربیت ایشان، کوشش قابل ملاحظهای نموده و چهار فرزند را پرورش دادهاند. شواهد متعدد نشان میدهد که ایشان تلاش نمودند تا فرزندان را در شرایطی آرام و همراه با حفظ روحیات عاطفی، آمادهی بندگی خدا نمایند.(۲۴) ایشان تأکید زیادی بر مهربانی با فرزندان در هنگام پرورش آنان داشتند و حتی در وصیت خود سفارش ازدواج امام(علیهالسّلام) با زنی را کردند که بسیار مهربان است.(۲۵) هرچند کمتر خبری از شیوههای تربیتی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به طور مستقیم خبر میدهد؛ اما از بسیاری روایات میتوان به راحتی روش حضرت را برداشت نمود. برای نمونه تدبیر آن حضرت برای بیدار نگه داشتن فرزندانشان در شب قدر(۲۶)، نشان میدهد که ایشان توجه و اهتمام جدی به پرورش معنوی دختران و پسران داشتند. همچنین در ضمنِ خبری دیگری آمده است که امام حسن(علیهالسّلام) در کودکی پس از حفظ آیات قرآن کریم نزد مادرش حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) حاضر میشد و محفوظات خود را شرح میداد.(۲۷) بخش قابل توجهی از اقدامات حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در تربیت فرزندان نیز، به سیرهی عملی این مادر فداکار برمیگردد. آن حضرت چنان میزیست که رفتار او به عنوان یک الگو برای فرزندان مورد توجه قرار میگرفت. برای نمونه میتوان گفت بیتردید احتیاط حضرت در مواجههی با نامحرمان و پوشش مناسب ایشان(۲۸)، در تربیت دخترانی عفیف و با حیا نقش داشت. شاهد دیگر این اثرپذیری از رفتار مادر، اخبار متعددی است که از حسنین(علیهماالسّلام) و حضرت زینب(سلاماللهعلیها) نقل شده است. آنان رفتار مادر را از زمان کودکی به یاد داشتند و بعدها به شرح برخی از آنها پرداختهاند.(۲۹)
* حضور شجاعانه در صحنههای اجتماعی و انقلابی
نکتهای که در این بین میتوان به آن اشاره کرد آن است که حضور و فعالیت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در عرصه خانواده سبب کمرنگ شدن حضور اجتماعی و انقلابی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نشده است. ایشان پیش از رحلت نبی اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) در ماجرای مباهله حاضر شد. هنگام نبرد مسلمانان در مناطق جنگی حضور یافت و به عنوان پرستار به مجاهدان یاری رساند.(۳۰) حتی با وجود فرزندان خردسال نیز در نبرد خندق حاضر شد و یا در صحنهی فتح مکه با مسلمانان همراه گردید.(۳۱)پس از رحلت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نیز ایشان با درک جایگاهی که نزد صحابه و دیگر مسلمانان دارد، حضور و تأثیر جدیتری در صحنههای اجتماعی و سیاسی داشت و در این راستا با اقدامات خود برای حمایت از حق امام علی(علیهالسّلام) در جاشینی پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله)، نشان داد که از درکی عمیق و وصفناشدنی از اهداف اسلام و اطراف حق و باطل برخوردار است.(۳۲) جسارت و شهامت ایشان در دفاع از امر ولایت، که به شهادت ایشان در سنی غیر معمول انجامید، نشاندهندهی اهمیت و تأثیر حضور بههنگام و بیان رسای حضرت در آن شرایط سخت و صد البته ضرورت درسآموزی از این منش انقلابی برای پیروان ولایت در هر دوره است.