راز خلقت انسان!
از قول آیت الله حسن زاده نقل شده: «شبی در این موضوع فکر می کردم که چرا خداوند، انسان ها را آفرید؟ آیاتی مانند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون را هم که از نظر می گذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیع ب دون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم می آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرف تی نسبت به خدا نداری م، پس چه عبادتی؟! و …» صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبائی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم که «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: «گرچه یک نفر!»
تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان علیه السلام اف تادم و خاطرم آمد که زمین و عالم، هماره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز می گردد.» امیر بیان، علی علیه السلام، خود پرده از راز خلقت برداشته اند: «فانا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا: ما ساخته پرودگاریم خویشتنیم و مردم همگی پس از ما برای ما ساخته و آف ریده شده اند
مومن هرگاه خشمگین شود ...
آيا«اصحاب كهف»و«اصحاب رقيم»يكى هستند؟
كلمۀ «رقيم»از«رقم»است كه هم به معناى نوشتن است و هم به معناى خط،پس «رقم»درواقع به معناى«مرقوم»است
از ظاهر داستان اين اصحاب برمى آيد كه اصحاب كهف و رقيم جماعت واحدى بوده اند كه هم اصحاب كهف ناميده شدند،و هم اصحاب رقيم.
اصحاب كهف ناميده شدند به خاطر اينكه در كهف(غار)منزل كردند.
و اصحاب رقيمشان ناميدند زيرا-به طورى كه گفته شده 1داستان و سرگذشتشان در سنگ نبشته اى در آن ناحيه پيدا شده است،(چون كلمۀ «رقيم»از«رقم»است كه هم به معناى نوشتن است و هم به معناى خط،پس «رقم»درواقع به معناى«مرقوم»است.)
و يا در موزۀ سلاطين ديده شده، 2به همين جهت اصحاب رقيم ناميده شدند. 3
.مجمع البيان،ج 6،ص 452،نقل از سعيد بن جبير.1
.مجمع البيان،ج 6،ص 452.2
3.الميزان؛ج 13،ص 341.[با تصرف.
کوچ کردن نزدیک است!
حدیث ثواب روزه آخر ماه شعبان
امام صادق علیه السلام :
مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ آخِرِ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْن
هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى كند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 94 ، ح 1829 - امالی(صدوق) ص