خورشيـــد مــن برآی كه وقت دميدن است
14 شهریور 1392
دل را ز بی خودی سر از خود رميـدن است
جــان را هـواي از قفــس تن پـريــدن است
از بيم مـرگ نيست كـه سـرداده ام فغــــان
بانگ جرس زشـوق به منزل رسيدن اسـت
دستـم نمي رسـد كه دل از ســينه بركنـم
باری عـــلاج شــكر گريبـان دريــــدن اسـت
شامم سيه ت… بیشتر »
نظر دهید »