اسراری شگفت از بندگی( علامه طباطبایی )
علامه طباطبایی می فرمودند: «حدیثِ : هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند.» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم. پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت.»
فیوضاتی از ناسک مناسک طریقت، علامه سید محمد حسین طباطبایی
علامه طباطبایی می فرمودند: «حدیثِ : من أخلص لله أربعین صباحاً، فجّر الله ینابیع الحکمة من قبله علی لسانه: هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند.» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم. پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت.»
و همچنین می نویسد: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی، هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم.»
علامه می فرمودند: «سرمایه و دارائی من، این است که مانند ترکهای پشت کوه، صاف و بی غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ارادت و ایمان دارم.»
نماز شب
استاد علاّمه طبلطبایی می فرمودند: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم ، از نقط نظر قَرابت و خویشاوندی و رَحِمیّت گاهگاهی بمحضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم ؛ تا یک روز درِ مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند، چون بمن رسیدند دست خود را روی شان من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان ؛ و آخرت می خواهی نماز شب بخوان !» این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانیکه به ایران مراجعت کردم پنج سال تمام در محضر مرحوم قاضی روز و شب بسر می بردم ؛ و آنی از ادراک فیض ایشان دریغ نمی کردم . و از آن وقتیکه بوطن مألوف بازگشتم ، تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضی طبق روابط استاد و شاگردی دستوراتی می دادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود.
علامه می فرمودند: «ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم
شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
امام موسی صدر می گوید: ” شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی میداند چه پیش خواهد آمد؟ … اسلام از ما میخواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم.”
سخنان امام موسی صدر درباره آمادگی برای ماه مبارک رمضان در شرح دعای ماه شعبان از کتاب “مسیرة الامام السید موسی الصدر” ترجمه احمد ناظم در پایگاه اطلاع رسانی امام موسی صدر منتشر شده است. بخشی از سخنان امام صدر را در اینجا می خوانید.
دعای ماه شعبان دو بار به ما یادآوری میکند ـ یک بار نسبت به رسول اکرم و یکبار نسبت به ما ـ که ای فرزند آدم! هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین ماه شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی میداند چه پیش خواهد آمد؟
زندگی ما به گونهای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. این گونه نیست برادران؟ کدام یک از شما تضمین میکند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین میکند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمیدهم و به این چیزها فکر نمیکنم، ولی این یک امر مسلّم است. البته امید به ادامه زندگی به شما نیرو میدهد، ولی هیچ کس نمیداند آیا برای شما سانحه رانندگی پیش میآید یا نه؟ پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد شما به آن فکر نمیکردید.
ادامه دارد …
سوء ظن به خدا یعنی ازدواج نکردن از ترس خرجی
سنجش حسادت
راغب اصفهانی در تعریف لغوی حسادت آورده است که؛ حسادت آرزوی از دست رفتن نعمت کسی است که واقعا مستحق آن بوده تا جایی که ممکن است حتی برای از بین بردن آن نعمت تلاش هم بکند و شهید دستغیب در تعریف حسادت به این نکته اشاره می کند که هر کس از دیدن یا شنیدن نعمت دیگری اعم از مال، فرزند، علم و … ناخشنود و خشمگین شود و نتواند این نعمت و دارایی را در او ببیند و نابودی آن را آرزو کند یا گرفته شدن نعمت از دیگری و رسیدن آن نعمت به خودش را بخواهد، مبتلا به حالت درونی حسادت می باشد.
همچنین گورینه و روسو در تعریف حسادت آورده اند: حسادت احساس منفی است که با دیدن امتیازی که ما نداریم یا آرزو داریم فقط ما داشته باشیم به ما دست می دهد. بنابراین اگر کسی به خاطر نابودی نعمت دیگری خوشحال شود یا به خاطر ناگواری های دیگری شادمان گردد یا به خاطر اینکه کسی نعمتی دست پیدا کرده غمگین شود و آن را برای خودش بخواهد، حسود است.
البته فراموش نکنید که منظور از آرزو کردن یک خواسته و علاقه معمولی نیست بلکه داشتن یک میل و آرزوی شدید برای از بین بردن یا نابودی امتیاز صاحب نعمت و داشتن تاثر و ناراحتی شدید به خاطر اینکه او امتیازی را به دست آورده است.
آیا من حسود هستم؟
معمولا بعد از تعریف یک مفهوم چه آن مفهوم یک فضیلت باشد و چه آن مفهوم یک رذیلت باشد، به خودم نگاه می کنم تا بفهمم چقدر این ویژگی مثبت یا منفی درون من وجود دارد. در ادامه مطلب پرسشنامه حسادت برای شما بیان می شود و از شما تقاضا دارم با صداقت و بدون نقاب های درونی تان به آن پاسخ دهید تا علاوه بر دستیابی به یک خودشناسی واقعی، بتوانید بیش از گذشته در مسیر سلامتی و رضایت از زندگی قدم بردارید.
پرسشنامه سنجش حسادت
آزمون خودسنجی حاضر بر مبنای آیات و روایات اسلامی تهیه و اعتباریابی شده است. در این پرسشنامه از شما خواسته می شود با مطالعه هر جمله، گزینه ای را که با وضعیت خود منطبق می بابید علامت بزنید. البته به یاد داشته باشید در این پرسشنامه نخستین پاسخی که به ذهن شما خطور می کند، مورد نظر باشد و از شما خواسته شده به همه گزاره های آزمون پاسخ دهید و تنها یک پاسخ را انتخاب کنید.
به قلم سمیرا میرزایی (دانشجوی دکترای مشاوره خانواده)
هر روزی که میگذرد مقداری از تو کاسته میشود
از حسین بن علی (علیه السلام) منقول است که فرمودند:
«یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی؛
«اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که میگذرد مقداری از تو کاسته میشود. این طور نیست که تو ثابت باشی و روزگار بگذرد، تو ساکن باشی و او گذرا باشد. هر روز که میگذرد مقداری از ما نیز میگذرد و از ما کاسته میشود، هر ماه و سالی که میگذرد یک ماه و سال نیز از ما کاسته میشود؛ یعنی هر روز و ماه و سالی که میگذرد، به همان میزان سرمایه و هستی انسان که عمر او است نیز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستی ما هم میگذرد.
یک سال دیگر گذشت، امّا آیا با سپری شدن این زمان من هنوز وجود دارم؟ خیر! همه هستی من وجود ندارد؛ با گذشت این سال بخشی از هستی من نیز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمایه و هستیاش کاسته شده متنبّه و متذکّر شود است. خوب است همان طور که نسبت به امور مادّیاش فکر میکند نسبت به عمر و هستیاش نیز فکر کند تا ببیند این سرمایه را در چه راهی مصرف کرده است.
آیا سزاوار نیست که انسان هنگامی که لحظات آخر سالش فرا میرسد اینطور فکر کند؟ یک سال بر ما گذشت! به عبارت دیگر بخشی از هستی ما رفت و هیچگاه به ما برنخواهد گشت مگر در روز قیامت که این قطعه از هستی ما آنگاه به ما باز میگردد که نموداری از کردار گذشتهمان در این سال را به ما نشان میدهد.
خوب است انسان بنشیند و در این باب فکر کند در سالی که گذشت و به اتمام رسید چه کردم؟ آیا به یاد خدا بودم؟ آیا او را ستایش کردم؟ آیا گرفتاری برادر مؤمنم را رفع کردم؟ آیا حاجتی از او برآورده کردم؟ آیا در غیابش مراقب بودم تا حیثیّتش را حفظ کنم؟ آیا در این سال به وظایف برادری و اسلامی خود نسبت به دوستانی که از دست دادم عمل کردم؟ آیا حال بستگان آنها را جویا شدم؟ ولو اینکه به حسب ظاهر از آنها دلجویی کنم؟
امیدوارم خداوند به ما توفیق عنایت کند تا از گذشتههای خود نسبت به آیندهمان عبرت بگیریم!
حاج آقا مجتبی تهرانی
موضوع مرتبط: