ادب حضور
ادب حضور
حکایت درس آموز در رابطه با ادب حضورنقل میکنند که محمود غزنوی، یکی از پادشاهان ایران، غلامی به نام ایاز داشته که نزد او بسیار محبوب بوده است. ایاز، غلامی بسیار
مؤدب بوده و از جهت محبوبیتی که نزد محمود غزنوی داشته، افراد حسود مکرراً سعایت و بدگویی او را میکردهاند تا بتوانند از التفات و محبت سلطان نسبت به ایاز بکاهند.
روزی از روزها بدخواهان در کفش او عقربی انداخته بودند تا او نتواند ادب ایستادن نزد ارباب خود را مراعات کند، ولی ایاز وقتی در مقابل سلطان ایستاده بود و با وی صحبت میکرد،
توجهی به نیش عقب نداشت و در حالی که عقرب او را میگزید، همچنان در مقابل ارباب خود مؤدب ایستاد و صحبت کرد و نیش عقرب از ادب او نکاست.
وقتی سلطان متوجه موضوع شد، به او گفت چرا چنین کردی؟ ایاز گفت: در هر حال و حتی با نیش عقرب، ادب حضور باید مراعات شود.
در حکایت دیگری نقل میکنند که محمود غزنوی و همراهان او از سفر هندوستان بر میگشتند و بار آنها مرواریدها و درهایی بود که از هندوستان به وطن خود میبردند.
در بین راه یکی از کیسههای پر از در گرانبها بر زمین افتاد و درهای آن در بیابان پخش شد. محمود غزنوی از درهای ریخته، گذشت و اعلام کرد، هر کس هر مقدار در و مروارید
بردارد، مال خودش میشود. در آن هنگام همه اهل کاروان به سوی درها شتافتند و هر کس هر چه میتوانست جمع کرد، ولی از بین کاروان فقط یک نفر از محمود غزنوی جدا نشد و برای جمع آوری در نرفت و او ایاز بود.
محمود غزنوی از ایاز پرسید: تو چرا نرفتی؟ ایاز گفت: من دری گرانبهاتر و مطلوبتر از محمود غزنوی سراغ نداشتم و به این جهت نزد شما ماندم.
در حکایت دیگری، نقل میکنند روزی محمود غزنوی یک دُر شب چراغ را آورد و از وزرای خود خواست که در مقابل جمعیت، آن دُر را بشکنند. وزرا و سران حکومت، هر یک
در برابر دستور پادشاه توجیهی درست کردند و چون آن در بسیار باارزش بود، حرف پادشاه را نشنیدند و در را نشکستند.
پس از آن، محمود، آن در را به دست ایاز داد و گفت بشکن. ایاز هم بدون درنگ و معطلی در را شکست. وزرا او را ملامت کردند و گفتند: چرا این در با ارزش را شکستی؟
ایاز گفت: اگر در را نمیشکستم کلام محمود را میشکستم و شکستن در برای من بهتر از شکستن کلام مولا و اربابم است.
از این حکایات آموزنده باید استفاده و بهرهبرداری معنوی در جهت رعایت ادب حضور در محضر خداوند متعال بشود. اهل معرفت با درسآموزی از اینگونه داستانها و با عمل
به نکات آموزنده آن، مسیر کمال و تقرب را طی میکنند. کسانی که به راستی به ماه مبارک رمضان و برکات و ارزشهای معنوی آن اهمیت میدهند
و ادب حضور در محضر خداوند متعال را نظیر ادب ایاز در مقابل مولای خود، مراعات میکنند، در آخر ماه مبارک رمضان خود مولا و خود خداوند متعال را پاداش میگیرند. نظیر ایاز که با
مراعات ادب در برابر مولا، تمام محبت و التفات محمود غزنوی را به سوی خود جلب کرده بود و در واقع، محمود غزنوی را پاداش گرفته بود.
وقتی خداوند، خودش عیدی و پاداش کسی شود، همه عالم وجود و هه ثروتها و متعلقات دنیا، در نظر او و در برابر خداوند متعال و ارزشهای معنوی، هیچ ارزش و جلوهای ندارد.
به همه دنیا پشت پا میزند، زیرا دائما و کاملاً به خداوند توجه دارد. امام حسین(ع) نه فقط دنیا و زندگی دنیوی، بلکه خود و حتی عیال و فرزندان خود را
فدای خدا و دین خدا کردند؛ چرا که هیچ چیزی و هیچ کسی در نظر آن حضرت، با ارزشتر از خداوند و محبوبتر از اطاعت امر خداوند متعال نیست.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند:«وَ اللَهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا
جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ»
به خدا قسم، اگر نه تنها کره زمین، بلکه عالم وجود را به من بدهند و بگویند با امر خداوند مخالفت کن، چنین نخواهم کرد.
امیرالمؤمنین(ع) حاضر نیستند به اندازه گرفتن پوست جو از دهان مورچه، با فرمان حق تعالی مخالفت کنند، گر چه در مقابل این مخافت به ظاهر کوچک، همه عالم را به
ایشان بدهند. پیام این روایت امیرالمؤمنین(ع) و پیام آن ایثار و فداکاری امام حسین(ع) در کربلا و نیز پیام گفتار و رفتار همه معصومین(ع)این است که ای شیعیان! باید در برابر خداوند متعال، ادب حضور را مراعات کنید و خود را در محضر خداوند متعال و معصومین بدانید و گناه
نکنید، نافرمانی خداوند متعال را نکنید، ظلم نکنید و با گفتار و کردار خود خداوند متعال و معصومین(ع)را نیازارید.
توصیههای آیتالله مظاهری