دل نوشته
با ياد ونام تواي روشناي دل
وقتي آمدم خيال مي كردم كبوترم كه از قفس آزاد شده است دلم عجيب در بند شما بود نفس كشيدن در اين فضا برايم ذكر بود
نشد كه پا بگذارم از در خانه تان ونگویم( فا الله لا تمحو ذكرنا ولا تميت وحينا)
آرزويم اين بود دستم به دامانتان برسد هيهات هيهات كه حتي به در گردي از قدمهايتان نرسيدم نه اينكه شما دريغ كنيد نه به خدا سو گند كه شما خاندان كرامتيد من لا يق نبودم
غرق شدم در قيل قال محو جمال ماندم نرسيدم به بوي سيب
هلا كه قدم هايم رو به پاياني نهاده است ترسم زياد شده از فراغ دوست
بانو به چادر سياهتان ترسم همين بود در تمام اين پنج سال نكند دستم جدا شود بيرون كني مرا از حضور خويش اي استواري پايه هاي عرش
اي دلبر تمام دلدادگي هايم ببين بي تو جدا ميشوم از بودن هاي ناب
نكند جداكني مرا قلب سياه ميشود بدون خاك چادرت بانو
قسم ميدهم تورا به لحظه هاي نگاهت به روي ماه حسين جدانكن مرا ودور مكن مرا از خوبي هاي خود
راست ميگويند وقتي انسان از نعمتي برخوردار است قدر آن را نميداند وقتي نعمت از دست ميرود ارزشش آشكار مي شود واقعا همين گونه است
وقتي اينجا بودم نمیدانستم در چه فضايي نفس مي كشم ولي حلا قلبم چه سخت ميزند باهواي نبودن دراين حضور
سال اول كه سخت حيراني محو باورت نميشود انگار مثل بار اول كه زيارت ميرود انسان
سال دوم شروع درك ناب حضوراست نعمت ها را درك ميكني میفهمي چقدر هوايت را دارند درك میكني كمي درك نعمت ها درك میكني فقط درك
سال سوم شك ميكني به خودت دودل ميشوي نكند نتوانم نشود لايق نيستم اين همه نعمت ومن حس شرمساري ميكني
سال چهارم غرق ميشوي ميفهمي چقدر نمیداني میفهمي دستت چقدر خالي است ميفهمي راه چه طولانيست چقدر سخت است شكل ميگيري اگر قدمت محكم باشد خوب ميشوي اگر خوب راه را يافته باشي دل ميبندي محب ميشوي محب ولي…..
سال پنجم شروع دلتنگيست از اول روز ورود اشک همدمت مي شود شبيه هوا تازه دل داده بودي تازه لذت وصل را چشيده بودي تازه شربت ناب دانستن به جانت نشسته بود تازه غرق شده بودي غرق حضور تازه لحظه هاي ناب را يافته بودي ولي….
هرلحظه كه ميگذرد حس مي كني گوشه ای از دلت را از دست میدهي رنگ میبازي غصه ميخوري ميترسي دلتنگ ميشوي واي چقدر سخت است حال كسي را داري كه محبوبش را از او ميگيرند نه يك دفعه بلكه كم كم
حال دختري را داري كه از مادر جدايش میكنند با زور
حال حال نه اصلا حالي نيست كه بشود وصف كرد حالي نيست كه بتوان در ك كرد0(گويي كه نيشي دور ازاو در استخوانم ميرود )
هرچه تقدير كني پروردگارم بهترين است به تو ميسپارم مثل هميشه
به تومي سپارم اي تمام هست اي تمام عشق
به قلم خانم سیده طیبه عربی/ طلبه پایه سوم سطح3