«والاترین تقدیر» همراهی با امام زمان در زمان غیبت است.
بهترین و والاترین تقدیر برای ما در زمان غیبت، نزدیک شدن به آقا امام زمان، دوستی با ایشان و بودن در چادر حضرت و محشور شدن با ایشان و زندگی با او در نظام جاودانه است.
خودِ حضرت در زیارت رجبیه فرمودند: «از خدا بخواهید که با من باشید و در عیش و نوش تان هم با من شریک باشید». این که می فرمایند در عیش و نوشهایتان هم پیش من باشید، خیلی مهم است. مفهوم این فرمایش حضرت را فقط کسی درک می کند که به «خودشناسی» رسیده باشد.
علی علیهالسلام فرمود:«من اعطی الدعا فقد اعطی الاجابه= اگر به کسی اجازه ی دعا بدهند، اجابت را هم داده اند». پس در این شب قدر از صمیم قلب دعا کنیم که خداوند ما را از اعوان و انصار امام زمان به معنای واقعی قرار دهد.
علی علیهالسلام فرمود:«هر کس منتظر حقیقی امام زمان باشد، با من و همدرجه من خواهد بود» و این چیز کمی نیست و برای همهی ما امکانپذیر است، یعنی هر کدام از ما میتوانیم خود را به مقام منتظر برسانیم.
در شب قدر سوم حضرت جبرئیل ندایی سر می دهد که همه کره زمین صدای او را میشنوند که می فرماید: ای مردم! امام تان ظهور میکند. یعنی مژده ظهور حضرت را در یکی از این شبها شما ان شاءالله خواهید شنید. همین گونه که نشسته اید و باورتان هم نمیشود و فکرش را هم نمیکنید، یک دفعه صدای زیبای جبرئیل علیهالسلام به گوشتان میرسد و مژدهای به شما میدهد که 4 ماه دیگر شما همه به ملاقات امام زمان تان میرسید.
حالا سؤال این است که شما در این چهارماه چه میکنید؟ یعنی اگر قرار باشد چهارماه تا ظهور وقت داشته باشید چه کار میکنید؟ در چنین موقعیتی حالت ها مختلف است. یعنی امشب صدای جبرئیل را شنیدم که 4 ماه دیگر آقا ظهور میکند. قطعاً تغییر و تحولات زیادی در سبک زندگی ام خواهم داد. چون می دانم که 4 ماه دیگر آقا ظهور میکند و اتفاقات عظیمی در سطح جهان میافتد، سبک زندگی انسانها کلاً تغییر کرده و وارد وادی بینهایت متفاوتی با سبک زندگی فعلی می شود. آدم ها یک دفعه تحولات عظیمی پیدا می کنند، زندگی ها عوض میشود. مسئله مهم این است که همه ی زیبایی کار یک منتظر که میتواند به مقام امیرالمؤمنین علیهالسلام برسد، این است که نگذارد کار به صیحه آسمانی بکشد. یعنی نگذارد آن موقع که صیحه را شنید، بگوید: «حالا توبه کردم و اصلاح میشوم و میخواهم عوض بشوم». این که خداوند می فرماید: «یوم لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل= روزی که ایمان آوردن کسی نفعی به او نمی رساند» یعنی همین.
این که فرمودند، منتظران امام زمان (علیهالسلام) مقامشان از شهدای زمان پیغمبر بالاتر است و اگر کسی منتظر بود، حتی اگر در رختخواب و با بیماری بمیرد، «کمن کان فی فسطاط المهدی= مثل این است که در چادر امام زمان بوده و به شهادت رسیده است»، به خاطر این است که اینها ندیده عاشق امام زمان هستند و ندیده به خدمتش می شتابند و تلاش می کنند تا فاصلهشان را با حضرت کم کنند. و گرنه امام زمان که ظهور کرد، دیگر هنری نیست که یک نفر متحول شود و زندگی اش عوض بشود.
زمانی شخصیتی مثل سیدالشهدا علیهالسلام در جامعه حضور داشت و از مدینه که حرکت کرد تا کربلا، همه ی مردم را به مقام خودش دعوت کرد. خیلیها آمدند، اما در کربلا او رها کردند و شل شدند و دنبال زندگی و دنیای یشان رفتند. از طرف دیگر رویش هایی ایجاد شد، شب عاشورا حر برگشت و به حضرت ملحق شد. «زهیر» و «بریر» و … آمدند. روز عاشورا هم در بعضی از اسناد حدوداً 30 نفر ذکر کرده اند تا لحظهی آخری که امام حسین گفت: «هل من ناصر ینصرنی»، یک یک آمدند و به حضرت ملحق شدند و به مقام حضرت رسیدند و همدرجهی حضرت شهید شدند.
تمام هنر ما این است که این مدت کوتاهی که تا ظهور مانده، بجنبیم و خودمان به محضر حضرت برویم. نگوییم: «حالا کو، حالا که نیامده، از کجا معلوم کی بیاید». شیطان هم از این موقعیت سوء استفاده کرده و ما را بیرون چادر حضرت با یک سبک زندگی غلط و غیرمهدوی معطل میکند و ما را وسوسه میکند که در بیرون چادر حضرت، دوستش داشته باشیم و برایش دعا بکنیم، ولی به داخل چادرش نرویم. اما کسانی که تصمیم گرفتهاند، الان در چادر حضرت بروند، به مقام امیرالمؤمنین و به مقام امام زمان میرسند. اینها کسانی هستند که اساساً سبک زندگیشان، انتخابها، ارتباطات، شوهرداری، زنداری و بچهداریشان کار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنریشان رنگ مهدویت دارد. یعنی به عشق امام زمان و برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت این کارها را انجام میدهند. این یک اصل است. تمام قدرت و زیبایی یک منتظر این است که برای امام غائب کار میکند. در روایت گفته شده اگر کسی برای امام غایب کار کرد وخودش را به امام زمان رساند، مثل این است که در زمان امیرالمؤمنین بوده و برای ایشان خدمت کرده است.
اما اگر گفتی: «نه» و وسوسه شدی و گفتی: «من الان درس دارم و باید به درس و زندگی خودم برسم و هر جور که دوست دارم، سبک زندگیام را تعیین کنم، کار دارم، تجارت دارم و…» و تصمیم نگیری که به چادر حضرت بروی، اینجا خودت را از یک فیض بینهایت و عظیم محروم کرده ای. مضاف بر این که خدمت به حضرت و رفتن در زیر چادر او یک انتخاب نیست که بگوییم: حالا بعضی ها دوست دارند، بروند، بعضی ها هم که دوست ندارند، نروند. این درست است که اختیار داریم برویم یا نرویم. اما نرفتن یک معصیت بزرگ است، کمک نکردن به حضرت یک معصیت بزرگ است.
عزیزان این خیلی مهم است که در همین امشب که شب تقدیرات است، تصمیم بگیریم که این قَدَر برای ما رقم بخورد و ما به چادر حضرت برویم. تصمیم را در همین چند دقیقه باید بگیریم. اگر بخواهیم به زیر چادر حضرت برویم و به مقام حضرت و مقام امیرالمؤمنین و همدرجهی امیرالمؤمنین و امام محشور شویم، باید کمرمان را ببندیم، نیت هایمان را محکم کنیم، اخلاص داشته باشیم و بگوییم آقا من از این جلسه که بیرون رفتم، می خواهم سبک زندگیام را سبک زندگی مهدوی کنم. میخواهم هر کاری که میکنم، کمک به حضرت باشد و در برطرف کردن موانع ظهور حضرت شریک و سهیم باشم.
منبع:آرشیو سخنرانی های استاد شجاعی