اول خودت!
سال اول ادبستان که بودیم، نماینده ی بهداشت کلاسمون بودم.
یادم هست که یک بار که داشتم سر صف صبحگاهی ناخن ها رو نگاه می کردم، دو تا از بچه های سال های بالاتر منو کشیدند کنار و خیلی دوستانه تذکری بهم دادند که یک درس بزرگ بود برای همیشه!
تذکر، خیلی ساده و بجا بود.
اون هفته، خودم هم ناخن هام رو کوتاه نکرده بودم، تا اونجایی که یادم هست، اول خواستند که ناخن هام رو بهشون نشون بدم، بعد هم خیلی دوستانه بهم گفتند وقتی که خودم ناخنم بلند هست، درست نیست که به دیگران ایراد بگیرم.
راست می گفتند، من اول باید خودم رو اصلاح می کردم، مخصوصا که مسئولیتی هم داشتم؛ البته مسئولیتی در حد کوچیکی خودم!
یادم نیست، معلمان این درس بزرگ چه کسانی بودند اما خدا خیرشون بده، ان شاء الله هر جا که هستند موفق باشند و عاقبت به خیر بشن.
یادش بخیر…
چه زود ماه ها و سالها سپری شدند، چه زود بزرگ شدیم!
حالا دیگه مسئولیت ها هم بزرگ شدند! اما نباید فراموش کنم، اون درسی رو که سالهای پیش در کلاس اول ادبستان یاد گرفتم!
به قلم: طباطبایی