دست گیری کن خدایا تا نلغزد پای من...

سلام علیکم
عادت ندارم بگویم خسته نباشید چون مومن با توکل به خداوند هیچگاه خسته نمیشود.
ثابت قدم و پایدار باشید انشالله.
باز هم منتظر حضور گرمتان هستم به شرط اینکه لطف بفرمایید و مطالب را با دقت تر بخوانید همانطور که بنده حقیر مطالب ارزشمند شما را مطالعه کردم.
خدا قوت

——————
سلام علیکم
از لطف شما سپاسگزارم
ان شاءالله حتما از مطالب خوب شما استفاده خواهیم کرد

1392/05/30 @ 14:55

نظر از: مخلصی [عضو]

مدرسه علمیه فاطمیه دامغان

4 stars

سلام
متشکرم از سلیقه و مطالب زیبای شما
خدا قوت
الهی همیشه موفق باشید
احر شما با حضرت حق
نظرات بهترین راه برای پیشرفت است پس همدیگر را از پیشرفت محروم نکنینم
متشکرم دوست عزیز
—————————

سلام از لطف شما بسیار سپاسگزارم

خدا پشت و پناه شما

1392/05/28 @ 15:45

نظر از: مشاوره سنگ صبور سعا [بازدید کننده]

http://loloaman77.blogfa.com>

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
ازآن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم

همه ماندیم درجهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غمِ فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم

همه گویند این جمعه بیا، امّا درنگی کن
از این که باز عاشورا شود تکرار می ترسم

شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم

تمام عمر، خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیده ی خون بار می ترسم

به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبرخود نگذار می ترسم

دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من از نفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم

هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار می ترسم

دمی وصلم، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کار می ترسم

جهان را قطرهٔ اشک غریبی می کند ویران
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم

1392/05/28 @ 11:48

فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب