حکایتی از شک!
06 شهریور 1392
صالح عبدالقدوس که ثنوی مسلک بود در مناظره ای با ابوالهذیل علاّف معتزلی به وی می گوید: کتابی تقریــر نموده ام بنام «السلوک» که هر کس آنرا بخواند در آنچه وجود دارد بگونه ای شک کند که آنرا نیست پندارد و در آنچه نیست بگونه ای شک کند که آنرا هست پندارد!
ابوالهذیل در پاسخ وی می گوید: پس تو نیز ای صالح! در مرگ فرزندت که به تازگی درگذشته و بسیار مغمومی به سبب آن فقدان، شک کن و آنگونه عمل کن که گویا نمرده است هر چند که واقعا “مرده باشد و همچنین در این نیز تردید کن و چنین پندار که او آن کتاب _ السلوک _ را نخوانده است، هر چند که در واقع آنرا خوانده باشد…