اول خودت!
سال اول ادبستان که بودیم، نماینده ی بهداشت کلاسمون بودم.
یادم هست که یک بار که داشتم سر صف صبحگاهی ناخن ها رو نگاه می کردم، دو تا از بچه های سال های بالاتر منو کشیدند کنار و خیلی دوستانه تذکری بهم دادند که یک درس بزرگ بود برای همیشه!
تذکر، خیلی ساده و بجا بود.
اون هفته، خودم هم ناخن هام رو کوتاه نکرده بودم، تا اونجایی که یادم هست، اول خواستند که ناخن هام رو بهشون نشون بدم، بعد هم خیلی دوستانه بهم گفتند وقتی که خودم ناخنم بلند هست، درست نیست که به دیگران ایراد بگیرم.
راست می گفتند، من اول باید خودم رو اصلاح می کردم، مخصوصا که مسئولیتی هم داشتم؛ البته مسئولیتی در حد کوچیکی خودم!
یادم نیست، معلمان این درس بزرگ چه کسانی بودند اما خدا خیرشون بده، ان شاء الله هر جا که هستند موفق باشند و عاقبت به خیر بشن.
یادش بخیر…
چه زود ماه ها و سالها سپری شدند، چه زود بزرگ شدیم!
حالا دیگه مسئولیت ها هم بزرگ شدند! اما نباید فراموش کنم، اون درسی رو که سالهای پیش در کلاس اول ادبستان یاد گرفتم!
به قلم: طباطبایی
تیک تاک انتظار ...
تیک تاک انتظار همه لحظات زندگی ام را پر کرده، انتظار او که نمی شناسیمش و برای شناختش قدمی بر نمی داریم. تا کی گفتیم منتظریم و دوستش داریم؟!
چه می کنیم برای این انتظار؟ ثانیه ها از پی هم می گذرند و طنین تیک تاک انتظار در همه جا می پیچد اما ما هنوز او را نشناخته ایم. مگر نه اینکه به گفته راهنمای بشریت “هر کس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟! “
تیک تاک انتظار را دریابیم که فرصت اندک است … و ناگهان باید توشه ات را بر داری و راهی رفتن شوی.
به قلم: اندیشه گرایش “تفسیر”
ناگهان چه زود دیر می شود
ماه ضیافت الهی رو به پایان است، چقدر از این روزها بهره مند شدیم؟
ماهی که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم است؛ درهای آسمان در اولین شب آن گشوده شده و تا آخرین شب بسته نمی شوند؛ ماهی که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند. 1
لحظات شیرین و خاطره انگیزی است آماده شدن برای رفتن به میهمانی؛ چه رسد به آنکه میزبان خالق بی همتا باشد. خالقی که مهربانی اش زبان زد خاص و عام است؛ رحمتش فراگیر و عطا و بخشش تابع حساب و کتاب نیست؛ و اما پایان میهمانی، ناگهان چه زود دیر می شود. چشم بر هم می زنی باید بساطت را جمع کنی و آماده رفتن شوی.
و چه غم انگیز است لحظات خداحافظی.
همیشه آداب و اخلاق میزبان بر میهمان تاثیر گذار است. ای کاش توانسته باشیم از صفات خوب میزبان این ماه و خان بزرگ و گنجینه بی پایان الهی اش بهره مند شده باشیم و همه این صفات را با خود همراه کنیم که تا میهمانی بعدی شاید رخصتی نباشد. صفاتی چون بخشش، مهربانی، صداقت، ایمان، صبر، گذشت، نوع دوستی، یک رنگی و …
ای کاش توانسته باشیم میهمان خوبی برای خالقمان بوده و حدود و حرمت های میزبان را حفظ و رعایت کرده باشیم تا سزاوار به فضل و عنایت او شویم.
حضرت جود و کرامت، امام رضا علیه السلام می فرمایند: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش آفرید تا در این ماه با پیروی از خداوند به سوی بهشت پیشی گیرند. پس گروهی پیشی گرفتند و به پیروزی دست یافتند و کسانی دیگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از کسی که سرگرم خنده و بازی است (آن هم) در روزی که نیکوکاران ثواب و اجر می برند و کوتاهی کنندگان محروم می شوند. به خدا قسم اگر پرده و حجاب ها کنار رود، هر آینه نیکوکار به کردار نیک خود و گناهکار به گناهش مشغول می شود. 2
+ خدایا یاریمان ده همانا از گروه دوم نباشیم که اگر چنین شود پاک بازنده ایم.
+ پروردگارا! عطای خود را که بندگانت در سایه رفاه و آسایش آن سعادتمندانه زندگی می کنند ادامه بده. 3
———————————–
1. بحارالانوار، ج 69، ص 043، ح 5.
2. اصول کافی، ج 4، ص 181.
3. بخشی از دعای 45 صحیفه سجادیه
به قلم : اندیشه، "گرایش تفسیر”
شب قدر است و من قدری ندارم (نجوایی با الله)
به نام نامی الله
از آن روزی که ما را آفریدی
به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت
ز مو بگذر شتر دیدی ندیدی
امشب حال عجیبی دارم، توصیف ناشدنی ست؛ اما دچار تشویشم.
امشب پیمانه ها تقدیر و همه پرونده ها بررسی می شوند. نمی دانم حال و روزم چگونه است. مضطربم.
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه ی قبری ندارم؟!
شب قدر است و من کاری نکردم امــام خـویـش را پـیــدا نـکـردم
تـو لطـفـت را بـه مـن ابـراز کـردی در غُـفــران بـه رویــم بـاز کردی
مــبـادا لــیـلـةُ الـقـدرَت ســر آیــد گـُـنـه بــر نـالـه ام افـزون تـر آیـد
مــبـادا مـــــاه تـو پـایـــان پـذیـــرد ولـی ایـن بنده ات سامان نگیـر
شبي که در آن خطاب ميآيد:
کجايند جوانمردان شبخيز که در آرزوي ديدار، بيخواب و بيآرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشيدهاند،
تا خستگي ايشان را مرهم گذاريم و اندر اين شب قدر ايشان را با قدر و منزلت گردانيم؛
که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
حالم عجیب پریشان است.
خدای من با چه رویی به درگهت آیم که دستانم خالی ست اما چشم امیدم تنها به سوی توست.
اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک؟
خدای من! امشب چه سرنوشتی را برایم رقم خواهی زد؟
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم دانم که در به رویم وا میکنی به آهـے
اے نازنین نگارا تغییر ده قضا را گر تو نمـے پسندے تقدیر کن نگاهـے
دلنوشته ای از طلبه زینبیه
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
*دل آرام گیرد با یاد خدا*
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کردهام و نه با تو دشمنی کردهام.(ضحی۱-۲)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.(یس ۳۰)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام ۴)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام.(انبیا ۸۷)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ۲۴)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری.(حج ۷۳)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی.(احزاب ۱۰)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.(توبه ۱۱۸)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی.(انعام ۶۳-۶۴)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای.(اسرا ۸۳)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت را؟(سوره شرح ۲-۳)
غیر از من خدایی برایت خدایی کرده است؟(اعراف ۵۹)
پس به کجا می روی؟(تکویر۲۶)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟(مرسلات ۵۰)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار ۶)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.(روم ۴۸)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کارادامه می دهم.(انعام ۶۰)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم.(قریش ۳)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.(فجر ۲۸-۲۹)
تا یک بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.(مائده ۵۴)