جلسه اخلاق با موضوع «سلسله مباحث چهل حدیث» با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقای کافی در موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه برگزار شد.
معاونت فرهنگی موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه اعلام کرد روز سه شنبه مورخ 22/8/97 جلسه اخلاق پیرامون «سلسله مباحث چهل حدیث »با سخنرانی حجت الاسلام جناب آقای کافی و حضور طلاب، در موسسه آموزش عالی حوزوی برگزار شد.
به گزارش معاون فرهنگی ، خلاصه ای از متن سخنرانی حجت الاسلام کافی به شرح ذیل می باشد:
حجت الاسلام کافی در ابتدای جلسه فرمودند: برای شناخت ریا ابتدا باید خدا را بشناسیم و اگربدانیم خداوند رازق مطلق است، می توانیم ریا را بشناسیم و آن را از خود دور کنیم.
ریا می تواند در سه چیز باشد: عقاید، عبادات و رفتار، که در این صورت شرک به حساب می آید.
مرحوم شاه آبادی(ره) از شیطان به سگ درنده ای تعبیر می کند که نسبت به افرادی که با آن سگ مانوس شده اند ساکت است ولی نسبت به غریبه ها سر و صدا می کند.
در بحث ریا، انسان زمانی می تواند شیطانِ بیرون خود را رام کند که شیطانِ درون را مهار کند و زمانی می تواند شیطانِ درون را مهار کند که : همنوع خود را آنقدر بالا نبیند که اعمال و رفتار خود را، ریاکارانه و برای رضای او انجام دهد.
شیطانِ بیرون، اعمال انسان را زیبا جلوه می دهد تا نفس اماره بیدار شود و انسان را دچار ریا کند.
اگر انسان نفس خود را نسبت به ریا مهار نکند، ریا درمرحله اول او را به شرک می کشاند، مرحله دوم به کفر و در مرحله سوم به نفاق.
ایشان تاکید کرد: ریا در انسان بسیار خفی است در نتیجه صفتی خطرناک، مخفی و مرموز است که در قالب تقوا و به نام دین انسان را نابود می کند.
شیطان انسان را به اعمال منافی عفت وسوسه نمی کند، بلکه از راه ریا وسوسه می کند. همچنانکه شیطان طمع را در حضرت آدم (ع) بیدار کرد و او را وسوسه نمود و با طمع، از بهشت بیرون راند.
اگر می خواهد سوگولی خداوند باشد باید منتظر انواع سختیها و رنجها باشد و هرچه نفس اماره را بیشتر کنترل کند این سختیها بیشتر می شود.وقتی انسان نفس اماره را مهار می کند شرک ، کفر و نفاق از بین می رود و همه چیزِ، انسان تنها برای خداوند می شود.
انسان تا به قدرت الهی و رازقیت خداوند ایمان نداشته باشد، رها شدنش از نفس اماره محال است. لذا زمانی که ایمان پیدا می کند، از شیطان و در نتیجه از کفر ، شرک و نفاق رها می شود و در نهایت از شیطانِ بیرون، نجات پیدا می کند.
اگر انسان عمل را با خلوص نیت انجام دهد از شر شیطان و نفس اماره در امان خواهد بود، زیرا خداوند متعال انسان را از شر شیطان حفظ میکند و او را بزرگ و عزیز میکند.
در انتهای جلسه استاد اشاره کردند به اینکه:چگونه متوجه شویم که در وجود ما ریا هست یا خیر؟
اگر انسان عمل صالح و خیری را انجام دهد ولی دیگران به جای تعریف و تمجید از او به بدی یاد کنند، و او ناراحت نشد بداند که عملش خالص است و ریا نبوده است. درغیر این صورت عمل انسان خالص و برای رضای خدا نبوده بلکه ریا است.
حضور فعال مدیر،کادر، اساتید و طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه، در راهپیمایی با شکوه 13 آبان
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه، در روز 13 آبان 97، مدیر ، کادر، اساتید و طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه، در مراسم با شکوه به مناسبت روز دانش آموز و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، حضور فعال و پویا داشتند.
خلاصه ای از گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه به شرح ذیل می باشد:
راهپیمایی باشکوه روز دانش آموز با شعارهای استکبار ستیزی توسط آحاد مختلف استان البرز، علی الخصوص دانش آموزان آغاز و سخنرانی سردار محمدرضا نقدی و همچنین مداحی توسط مداح اهل بیت علیهم السلام و قرائت قطعنامه برگزار شد.
سردار نقدی در این مراسم باشکوه فرمودند: ما در حال برداشتن آخرین قدم ها هستیم اما آمریکا در سراشیبی شدید سقوط قرار دارد و نشانه آن این است که روسای جمهور کشورهای جهان در سازمان ملل به افکار ترامپ خندیدند.
وی در ادامه افزود : ملت ما مثل همه کشورها صلح و آرامش را دوست دارند و طرفدار جنگ نیستند، همه انسان ها خطشان خط صلح است دین اسلام هم دین صلح است.
معاون فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اذعان کرد: اسلام همه بشریت را به صلح و دوستی دعوت می کند، اما ملت ایران برای شعار مرگ بر آمریکا دلیل دارد و دلیل آن این است که اگر دنبال آرامش و صلح هستیم باید با عامل اصلی تمام کشتارها مبارزه کنیم.
سردار نقدی در پایان عنوان کرد: در این مدت در همه امور کشور پیشرفت هایی حاصل شد که اگر با آمریکا دوستی داشتیم هیچ وقت به آنها دست پیدا نمی کردیم. امروز ملت ما صاحب فناوری پرتاب ماهواره، شکافت اتم ، سلول های بنیادی ، نانو و … هستیم و همه اینها در پرتو مبارزه حاصل شده است.
نشست بصیرتی سیاسی به مناسبت هفته دفاع مقدس و گرامیداشت شهدای تروریستی اهواز
به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس و گرامیداشت شهدای حادثه تروریستی اهواز، نشست بصیرتی سیاسی با موضوع «تهدیدها و چالش های پیش روی انقلاب اسلامی و نقش طلاب در تبدیل تهدیدها به فرصتها» با حضور جناب آقای نجف نیا و طلاب سطح 2 و 3 در موسسه آموزش عالی و مدرسه علمیه زینبیه برگزار گردید.
در ابتدای برنامه طلاب سطح 2 و3 با قرائت دسته جمعی سوره مبارکه یس و هدیه ثواب تلاوت به ارواح مطهر شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای حادثه تروریستی اهواز یاد این عزیزان را گرامی داشتند.
در ادامه نیز جناب آقای نجف نیا به سخنرانی پیرامون موضوع نشست پرداختند که مهمترین نکات مطرح شده در این سخنرانی به شرح زیر میباشد:
1. استعمارگران جهانی از جمله نظام آمریکا، حکومت ایران را در ابتدای انقلاب و شکل گیری جمهوری اسلامی ضعیف قلمداد میکردند به همین دلیل تصمیم به حمله ی همه جانبه به ایران گرفتند؛ که این حمله به طرق مختلفی صوررت پذیرفت، از جمله نقض قرارداد 1975 الجزایر که نتیجه اش حاکمیت بر اروندرود بود؛ دیگری تلاش مستمر برای تجزیه کشور است علی الخصوص مستقل نمودن خوزستان که از مناطق نفت خیز کشوریست و در آخر حمله نظامی عراق به ایران مطرح گردید.
2. مطلب دیگر آنکه منطقه غرب آسیا که ایران اسلامی به منزله ی قلب آن درنظر گرفته میشود از ویژگی های خاصی برخوردار است و به همین دلیل همواره مورد طمع استعمارگران جهانی قرار گرفته است که برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
· غرب آسیا خاستگاه سه تمدن بزرگ دنیا (یهود، مسیحیت و اسلام) است.
· محل طلاقی سه قاره است.
· کانال سوئز (بزرگراه ترانزیت اروپا به شرق) در این منطقه قراردارد.
· 23درصد جمعیت جهان را در خود جای داده است.
· 12درصد اورانیوم جهان در این منطقه قراردارد و ….
پخش کلیپ به مناسبت هفته دفاع مقدس بخش پایانی این برنامه بود.
مختصری درباره ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
تولد زينب(س) و گريه پيامبر بر مصايب آن
زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).(1)
ولادت و پرورش زينب
درست ترين گفتار آن است كه سيدتنا زينب كبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنيا آمده ، و تربيت و پرورش آن دره يتيمه و مرواريد گرانبها و بى مانند در كنار پيغمبر اكرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذاي خود را از وجود مطهر زهراي مرضيه(س) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پيغمبر، اميرالمؤ منين (ع) غذا و خوراك خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاكيزه ، و با سعادت و نيكبختى ، و پرورش يافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاكدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشيده شده ، و پنج تن اصحاب كساء به تربيت و پرورش و تعليم و آموختن و تهذيب و پاكيزه گردانيدن او قيام نموده و ايستادگى داشتند، و همين بس است كه مربى و مؤ دب و معلم او ايشان باشند.(2)
گريه جبرئيل بر مصايب زينب (س)
روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)).
پيامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.))
تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.))
پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد.
حضرت زهرا (س) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع) گريه مى كند))(3)
بشارت تولد زينب و گريه على (ع)
هر پدرى را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گرديد، جز على بن ابى طالب (ع) كه ولادت هر يك از اولاد او سبب حزن او گرديد.
در روايت است كه چون حضرت زينب متولد شد، اميرالمؤ منين (ع) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت حسين (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى كردگار خواهرى به من عطا فرموده
اميرالمؤ منين (ع) از شنيدن اين سخن بى اختيار اشك از ديده هاى مبارك به رخسار همايونش جارى شد. چون حسين (ع) اين حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصيبت و سبب حزن و اندوه پدر گرديد، دل مباركش ره درد آمد و اشك از ديده مباركش بر رخسارش جارى گشت و عرض كرد: ((بابا فدايت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گريه مى كنيد، سبب چيست و اين گريه بر كيست ؟))
على (ع) حسينش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور ديده ! زود باشد كه سر اين گريه آشكار و اثرش نمودار شود.))كه اشاره به واقعه كربلا مى كند. همين بشارت را سلمان به پيغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گرديد.
چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشريف داشت آن وقت سلمان شرفياب خدمت گرديد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنيت گفت . آن حضرت بگريست و فرمود: ((اى سلمان جبرييل از جانب خداوند جليل خبر آورد كه اين مولود گرامى مصيبتش غير معدود باشد تا به آلام كربلا مبتلا شود، الخ ))(4)
نامگذارى زينب از طرف خداوند
هنگامى كه زينب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش اميرالمؤ منين (ع) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در اين ايام حضرت رسول اكرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤ منين على (ع) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .
در اين هنگام جبرئيل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر(ص) ابلاغ كرده و گفت :
نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او بر برگزيده است .
بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (ص) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد.(5)
فرزند فاطمه
عليا حضرت زينب ، نخستين دخترى است كه از فاطمه (س) به دنيا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسين (ع) بزرگترين فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نيز گفته اند:
دليل بر آن است كه راويان حديث و بيان كنندگان اخبار در ايام اضطهار - يعنى روزگار غلبه و چيرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منين - هر گاه مى خواستند از اميرالمؤ منين على (ع) روايتى نقل كنند مى گفتند:
اين روايت از ابى زينب است ، و اينكه اميرالمؤ منين (ع) را به اين كنيه مى ناميدند، براى آن است كه زينب كبرى (س) پس از امام حسن و امام حسين - عليهماالسلام - بزرگترين فرزندان آن حضرت بوده ، و اميرالمؤ منين (ع) نزد دشمنانش به اين كنيه معروف نبوده است .(6)
لقب هاى حضرت زينب (س)
الف ) زينب كبرى : اين لقب براى مشخص شدن و تمييز دادن او از ساير خواهرانش (كه از ديگر زنان اميرمؤ منان به دنيا آمده بودند) بود.
ب )الصديقة الصغرى : چون (( صديقة )) لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضيه (س) است ، و از سويى شباهت هاى بى شمارى ميان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زينب را (( صديقه صغرى )) ملقب كردند.
ج ) عقيله / عقيله بنى هاشم / عقيله الطالبين :
(( عقيله )) به معناى بانويى است كه در قومش از كرامت و ارجمندى ويژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) ديگر لقب ها:
از ديگر لقب هاى حضرت زينب ، موثقه عارفه ، عالمه غيرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و كامله است . (8)
كنيه حضرت زينب (س)
كنيه آن عليا حضرت (( ام كلثوم )) است ، و اين كه ايشان را (( زينب كبرى )) مى گويند، براى آن است كه فرق باشد بين او و بين كسى از خواهرانش كه به آن نام و كنيه ناميده شده است .
چنان كه ملقبه به (( صديقه صغرى )) شده است ، براى فرق بين او و مادرش صديقه كبرى فاطمه زهراصلوات الله عليهما. (9)
پاورقي
1- خطابه زينب كبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسين (ع) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22.
2- زينب كبرى ، ص 139.
3- الخصائص الزينبيه ، ص 155 ناسخ التواريخ زينب (س) ص 47
4- ناسخ التواريخ حضرت زينب كبرى (س)، ج 1، ص 45 و 46.
5- فاطمه زهرا (س) دل پيامبر، ص 854
6- زينب كبرى ، ص 137 و 138
7- پيام آور كربلا، ص 17
8- ره توشه راهيان نور، ص 258.
9- زينب كبرى ، ص 137.
از غدير چه مىدانيم؟
روز غدير.. نسيم عطرآگين نبوت و شميم روح افزاى رسالت و دستاورد همه پيامبران و رسالتهاى الهى است.
روز غدير.. سرآغاز سيرت هماره جوشان و راه قرآن گويا و كامل كننده دين حنيف و فرجام بخش نعمتهاى خداوندى و موهبتهاى قدسى است روز غدير.. همان روزى كه پيامبر پس از بازگشت از حجة الوداع (سال 10 هجرى) آخرين خطبه خود را در بدترين شرايط آب و هوايى و وزش بادهاى تند و سوزناك و كارشكنى منافقان و بازيگرى بيماردلان و سخنان نااميد كننده و شايعة پراكنى شايعه سازان و آشوبگرى اوباش خواند! پيامبر در ميان آنان برخاست تا اعلام كند على(علیه السلام) وصى او، جانشين او، نايب او و وزير اوست.
او داراى ولايت پيامبران و حكومت رسولان و رهبرى حق و حقيقت در ميان مردم است. آنچه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از آن برخوردار بوده على همان را برخوردار است و هر كه پيامبر بر او ولايت و سرپرستى داشت، على نيز سرپرست اوست. منزلت او بسان منزلت پيامبران است و رهبرى و ولايتش مطلق است. هيچ قيد و شرط و مانع و بازدارندهاى ندارد. خداوند متعال اين رويداد بزرگ جهانى را چنين معرفى كرده است:
« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»
امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را براى شما (به عنوان) دينى برگزيدم».
آرى روز غدير اين چنين است. روزى كه از آن به عنوان تكامل و بلوغ راه آسمانى و پيام و انديشه حق از زمان آدم ابوالبشر(علیه السلام) تا عصر حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه وآله وسلم) ياد مىشود. از اين رو روز غدير نه تنها براى مسلمانان - كه همواره براى حق آغوش مىگشايند و بر اساس آن زندگى مىكنند - روز عيد و شادمانى شد، كه براى ديگر ملّتها نيز به يك روز شناخته شدهاى تبديل گشت (2) چرا كه غدير از جمله روزهاى خداوند متعال است روزى كه سير تاريخ و مسيل رويدادها را دگرگون كرد.
و راز آن در دو چيز است.
1- به اين اعتبار كه غدير سرآغازى براى خط وصايت و جانشينى و استمرارى براى رخداد پيامبرى بود تا حركت پيامبران جاودانه شود و امت اسلامى بعد از رحلت پيامبر گرد اين خط فراهم آيد.
2- و به اعتبار كسى كه امير و صاحب روز غدير است.
امير غدير:
او على(علیه السلام) امير مؤمنان بالاترين شخصيت اسلامى - پس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) - نمونه و سيماى دوم اوست. اولين مسلمان و مؤمن و فداكار و نمازگزار و مجاهد و شكيبا و صبور و خويشتندار و…
على(علیه السلام).. سيماى حق و نشان راستى و سرلوحه ايمان و اعلام خداوند رحمان و دست پرورده محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، همان كه در ميان مردم به عدالت داورى مىكرد و در قضاوت رعايت انصاف مىنمود على(علیه السلام).. مرد آسمان و زمين است، آن كه ناپيدا با پيامبران گذشته برانگيخته شد و آشكارا با پيامبر خاتم، مردى كه در ملكوت آسمان پيش از ناسوت زمين شناخته شده بود و براى آخرين آفرينندگان و واپسين روزگاران ذخيره گشته بود.
على(علیه السلام).. فاتح خيبر.. همان حيدر
على(علیه السلام).. درهم شكننده احزاب.. و بر كننده درب خيبر و كشنده شرك ورزان و پيمان شكنان و تجاوزگران و از دين برون شدگان.
على(علیه السلام).. بدر است.. و اُحد.. و حنين.. و ذات السلاسل..
على(علیه السلام).. همه اسلام است و اصل ايمان.
روايت شده است كه هنگامى كه امير مؤمنان(علیه السلام) به دژ يهوديان در جنگ خيبر رسيد، مردى يهودى از او پرسيد كيستى؟
- آن حضرت فرمود: على بن ابى طالب.
آن مرد گفت: قسم به آن چه كه بر موسى نازل شده است، شما عُلوّ و برترى يافتيد (3).
على(علیه السلام) عدالت محض است. اوست كه فرمود: «أأقنع من نفسي بأن يقال اميرالمؤمنين ولا اشاركهم فى مكاره الدهر او اكون اسوة لهم فى جشوبة العيش:(4) آيا به اين بسنده كنم كه مرا اميرمؤمنان بخوانند و با مردم در رنجهاى زمانه و سختىهاى زنى شريك نشوم؟».
همان على كه مىفرمايد: «واللَّه لو اعطيت الاقاليم السبعة وبما تحت افلاكها على أن أعصى اللَّه فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت(5) .. به خدا سوگند اگر هفت اقليم و آنچه را در آنها است به من دهند با گرفتن پوست دنهاى جو از دهان مورچهاى خدا را معصيت كنم، هرگز چنين نخواهم كرد» اين است صاحب روز غدير.. همو كه عين عدالت، حقيقت فروتنى و واقعيت انصاف و برابرى به تمام معناست.
جاودانگى روز غدير
و راز اينكه ما روز غدير را جاودانه مىدانيم، همين است.. غدير، روز ارزشهاى والاى انسانى ومبانى استوارمند نبوى است. در آسمان هرگز به چيزى فراتر و مهمتر از ولايت اميرمؤمنان ندا ندادهاند، زيرا نداى به ولايت على(علیه السلام) نداى ايمان است: «عنوان صحيفة المؤمن على بن أبى طالب(علیه السلام)(6) دوستى على سرلوحه هر مؤمنى است».
و براى اينكه نداى به ولايت امير مؤمنان، نداى عدل است، كه فرمود: «والقوىّ عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه ..(7) وتوانگر نزد من ضعيف است تا آنگاه كه حق ضعيف را از وى بستانم» و بدينسان على(علیه السلام) عدالت را در تاريخ جاودانه كرد.
ونيز فريادگر امانت دارى و صيانت نفس است.. پيامبر درگذشت در حالى كه بدهىهايى بر عهده داشت كه اميرمؤمنان آنها را پرداخت كرد. امير مؤمنان به شهادت رسيد و بدهىهايى داشت كه امام حسن (علیه السلام) آنها را پرداخت كرد روز غدير.. يا به تعبيرى رساتر، فرهنگ غدير.. يا خاستگاههاى روز غدير، همانا عدالت در زندگى، انصاف در برخوردها و پاكيزگى در رفتار و طهارت در زندگى، انصاف در برخوردها و پاكيزگى در رفتار و طهارت در كردار، و راستى و صداقت در شيوههاى زندگى است.. بلكه نداى ولاي اميرالمؤمنين على(علیه السلام) ندا به همه ارزشهاى والا و مفاهيم انسانى است..
گزيدهاى از رويداد غدير (8)
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)
«اى پيامبر ابلاغ كن آنچه را كه خدايت فرمود» (مائده / 67).
اين آيه در بازگشت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از حجة الوداع و پس از آنكه حضرت در منا براى مسلمانان به ايراد سخن پرداخت، نازل شد. او خطاب به مسلمانان فرمودند:
آيا مىدانيد كه كدام روز حرمتش بيشتر است؟ مردم در پاسخ گفتند: امروز.
فرمود: كدام ماه حرمتش بيشتر است؟
- اين ماه.
كدام شهر حرمتش بيشتر است؟
- همين شهر (مكه)
- پس بدانيد كه حرمت خونتان و اموالتان و ناموستان بر همديگر همچون حرمت اين روز و اين ماه و اين شهر است و تا اين روزى كه پروردگارتان را ديدار كنيد، ادامه دارد..
آنگاه پس از خروج از مكه در منطقهاى به نام «غدير خم» كه در آن درختان تنومندى وجود داشت، در زير درخت بزرگى به خطبه ايستاد. پيامبر به امت فرمود: اى مردم آيا مىدانيد كه ولى و سرپرست شما كيست؟ گفتند: آرى (ولىّ و سرپرست ما) خداوند و پيامبر اوست.
فرمود: آيا نمىدانيد كه من بر شما از خود شما سزاوارترم؟ گفتند: چرا مىدانيم. پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: خدايا گواه باش و اين جمله را كه سه بار تكرار كرد تا آنها را پايبندتر و متعهدتر كند و بر آنها تأكيد نمايد و توجه ايشان را به اهميت آنچه مىخواهد بگويد، جلب كند. آنگاه در حالى كه دست على بن ابى طالب(علیه السلام) را گرفته بود، فرمود: هان! آن كه من ولاى اويم، اين على(علیه السلام) مولاى اوست. خداوندا! ولىّ و مولا باش آن كه او را ولىّ و مولاى خود مىداند و دشمن دار آن كه با او دشمنى مىكند و يارى كن آن را كه ياريش مىكند و واگذار آن را كه او را وا مىگذارد و دوست بدار آن كه او را دوستش دارد. آنگاه فرمود: خدايا شاهد وگواه باش بر آنها كه من نيز گواهم.
در اين ميان، يكى از اصحاب برخاست و پرسيد: اى رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) اين سخن از سوى خداست يا از سوى رسول او؟
(و در حقيقت) اين پرسش برخاسته از تحجّر انديشه آنان و آلودگى ايمانشان به شك و ترديد و نيز برآمده از چركينى دلهايشان است كه از شرك ريشه دارد و در لابلاى باورشان سربرآورده است، چرا كه تا آن روز نمىتوانستند تصور كنند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مردى آسمانى است و از سر هوا و هوس سخن نمىگويد و راستگوى امانت دار است.. پيامبر با آنكه از سرّ غيب به پستى آن مرد و سستى سؤالش آگاه بود، و دو رويى و دشمنى و حسادت او را در چهرهاش خوانده بود، به او فرمود: آرى، اين فرمان از خداوند و رسول اوست. او امير مؤمنان و سرور پرهيزكاران و رهبر سپيد رويان (قيامت) است.. عمر بن الخطاب پيش آمد و دست على بن ابى طالب را به بيعت گرفت و گفت: به به و آفرين بر تو اى پسر ابوطالب. مولاى من و تمام مسلمانان شدى، آنگاه جبرئيل با اين آيه نازل شد كه:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً)
امروز دينتان را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را برايتان برگزيدم».
پيامبر فرمود: «الحمد للَّه على أكمال الدين و اتمام النعمة ورضى الرب برسالتى والولاية لعلى من بعدى:
خدا را سپاس، به خاطر كامل شدن دين و تمام شدن نعمت و خشنودى خدا از رسالت من و ولايت على پس از من».
سپس ـ بر اساس روايت امام صادق(علیه السلام) ـ پيامبر فرمود: روز غدير خم، برترين عيدهاى امت من است. و آن روزى است كه خداوند متعال مرا امر فرمود تا على بن ابى طالب را پرچم هدايت وراهبر امتم قرار دهد تا پس از من به وسيله او هدايت شوند(9) .
_____________________________________________
1 ـ غدير: در لغت به معناى آبگير است.
مجمع البحرين: 3/294 وتاج العروس: 3/441.
غدير خم: نام آبگيرى است كه كاروانها از آن به سوى مكه و مدينه و شام و… مىروند و در سرزمين حجاز واقع است.
2 ـ كتاب الغدير، علامه امينى (رحمه اللَّه): 1/503.
3 ـ زاد المعاد، ابن القيم الجوزيه، 2/149.
4 ـ ينابيع المودة: 1/440.
5 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 11/245.
6 ـ الصواعق المحرقة، (بيروت): 2/365.
7 ـ نهج البلاغه، شيخ محمد عبده (1: 89) خطبه 37.
8 ـ نگاه كنيد به تفسير قرطبى، 7/386 ذيل آيه «سأل سائل» و احمد بن حنبل رويداد غدير را در كتاب الفضائل، 2/569، 572، 585، 593، 596 و 599 چاپ عربستان سعودى آورده است.
9 ـ بحارالانوار: 37/108 باب 52 به بعد و مناقب خوارزمى، فصل 14، ص 80.