مقدمه ای بر رنج آدمی (2)
مولانا همواره بر زایندگی درد تاکید دارد و آن را بهتر از بی دردی می داند. او در بیان این مطلب تصاویری زنده و موثر بر می گزیند. همان طور که طفل با درد از مادر زاده می شود. تولدِ طفل حقیقت نیز در آدمی منوط به درد است. اما هر دردی باید به اندازه طاقت و سعه وجودی آدمی باشد؛ زیرا همان گونه که بی دردی تباهی انگیز است، دردِ فزون از تاب و توان نیز نه تنها زایندگی نمی آورد، بلکه آدمی را پژمرده و زنده به گور می کند. اینجاست که انسان از عمق وجود می گوید: وَلا تُحَمِّلنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ 1 (زمانی، 1384)
خاستگاه درد و رنج
مىتوان گفت كه در اين باب كه علةالعلل 2 و يگانه خاستگاه همه درد و رنجهاى بشر چيست، هشت رأى مختلف وجود دارد. از اين هشت رأى، چهار رأى در دوران سنت و در دل سنتهاى دينى بزرگ شرق و غرب پديد آمده و پرورده شدهاند، اگرچه هنوز هم طرفداران ومدافعان جدىاى دارند، وچهار رأى ديگر دردوران تجدّد و ازدل رويكردهاى انسانگرایانه متأخر سر بر آوردهاند.3 (ملكيان،1384)
علل درد و رنج:
1. گناه
2. جدايى از امر قدسى
3. تعلق خاطر
4. ناهماهنگى با قانون و نظم طبيعت
5. نابسامانى ذهنى ـ روانى
6. محروميت از حقوق بشر
7. محروميت از منابع طبيعى
8. اينجايى و اكنونى نزيستن
—————————————
منابع و پاورقی:
1. زمانی، کریم(1384). میناگر عشق: شرح موضوعی مثنوی معنوی. تهران: نشر نی
2. مراد از «علت»، در اينجا، علت فاعلى است، نه علت غايى؛ يعنى سخن بر سر اين است كه چه عامل/عواملى موجب پيدايش درد و رنج شده است/اند، نه بر سر اينكه وجود درد و رنج در زندگى بشر چه غايت/غاياتى را برآورده مىكند يا، به عبارت ديگر، وجود درد و رنج وسيله حصول چه هدف/اهدافى است
3. ملكيان، مصطفي.(1384). درد از كجا؟ رنج از كجا؟:سخني در باب خاستگاه درد و رنج بشري. فصلنامه هفت آسمان، شماره 24.
همدردی
مقدمه ای بر رنج آدمی (1)
رنج:
معنای رنج در زمینه زیست شناختی در هشدار دهنده بودن آن نهفته است و درد معنوی و روحانی نگهبان و مراقبی پر معناست. درد در قلمروی روانی - روحانی نیز کارکردی مشابه دارد.
رنج های معنوی، آدمی را از دل مردگی حفظ می کند و او را از جمود نعش گونه روانی1 به دور می دارد. تا وقتی که رنج می بریم از نظر روانی زنده هستیم. در واقع ما با رنج بالغ می شویم و رشد می کنیم. 2 (فرانكل، 1366)
مولانا در بسیاری موارد رنج و غم و بیماری را در کنار هم قرار داده است و مراد، حالتهای ناخوشایند روانی و جسمی می باشد که به توسط آنها شرایط خوش دلی حاصل می شود.
رنج گنج آمد که رحمت ها دروست *** مغز تازه شد چو بخراشید پوست
رنج همانند خانه پرگنجی هست که رحمت های فراوانی در آن نهفته است. چنانچه مثلا وقتی روی پوستِ (بادام گردو یا پسته) تَرَک بر دارد نشانَ این است که مغزِ آن لطیف و تازه است.
ای خجسته رنج و بیمــــــاری و تب *** ای مبارک درد و بیــــداری شب
رنج و غــــم را حق پی آن آفریـــد *** تا بدین ضد خوش دلی آید پدید
خدواند از آن رو رنج و اندوه را خلق کرد تا به وسیله این ضدّ، شادی و شادمانی به ظهور برسد و درک شود.
ادامه دارد …
————————————-
منابع و پاورقی:
1 - Ligor Moris
2 - فرانكل، ويكتور اميل، ترجمه فرخ سيف بهزاد(1366).پزشك و روح. تهران: نشر ويس
حکایتی از شک!
صالح عبدالقدوس که ثنوی مسلک بود در مناظره ای با ابوالهذیل علاّف معتزلی به وی می گوید: کتابی تقریــر نموده ام بنام «السلوک» که هر کس آنرا بخواند در آنچه وجود دارد بگونه ای شک کند که آنرا نیست پندارد و در آنچه نیست بگونه ای شک کند که آنرا هست پندارد!
ابوالهذیل در پاسخ وی می گوید: پس تو نیز ای صالح! در مرگ فرزندت که به تازگی درگذشته و بسیار مغمومی به سبب آن فقدان، شک کن و آنگونه عمل کن که گویا نمرده است هر چند که واقعا “مرده باشد و همچنین در این نیز تردید کن و چنین پندار که او آن کتاب _ السلوک _ را نخوانده است، هر چند که در واقع آنرا خوانده باشد…
سبک زندگی مؤمنانه (3)
ادامه درس های اخلاقی میرزا اسماعیل دولابی
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.
14. دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است… شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاک می کند.
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الّا“، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله“را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
منبع: به نقل از فرهنگ نیوز
سبک زندگی مؤمنانه (2)
ادامه درس های اخلاقی میزا اسماعیل دولابی
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
ادامه دارد …